در سال 1384، اندکی پس از نهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران و صعود دکتر محمود احمدینژاد، کتابی عجیب در شهر مشهد منتشر شد: دکتر سید حسین سجادی، دهه ظهور، مشهد: انتشارات هاتف، چاپ اوّل، 1384. نام کامل کتاب این است: «دهه هشتاد [1380] دهه ظهور انشاءالله.»
درعنوان کتاب، چنان که میبینیم، سالهای پس از انتشار (1384- 1390) «سالهای ظهور» خوانده شده. نویسنده کتاب نیز، چنانکه میبینیم، فردی است بهنام سید حسین سجادی. محل انتشار کتاب نیز مشهد است. زمان دقیق انتشار روشن نیست. چنانکه مندرجات کتاب نشان میدهد اندکی پس از صعود دکتر احمدینژاد در انتخابات 3 تیر 1384/ 24 ژوئن 2005 ریاستجمهوری نوشته شده.
در این کتاب مطالبی مندرج است که در سالهای بعد به وسعت رواج داده شد. در سال 1384 سجادی نوشت:
«دهه 50 اگر دهه انقلاب بود و دهه 60 دهه جنگ و دهه 70 دهه بازسازی و سازندگی و تجدید قوا و نفس، دهه 80 انشاءالله دهه ظهور است و نهضت و قیام انقلاب و منطقهای و جهانی امام زمان (عج).» (ص 136- 137)
سجادی حوادثی خونین را در منطقه پیشبینی کرده است مانند وقوع کودتا در سوریه به فرماندهی «سفیانی» (ص 106)، جنگ او با شیعیان لبنان و سپس لشکرکشی به عراق (صص 101- 102) و پیوستن سوریه، به رهبری سفیانی، به جبهه آمریکا و سرکوب خونین حزبالله توسط آمریکا و اسرائیل و ترور ملک عبدالله، حاکم عربستان، به دست القاعده (صص 131- 132) و غیره که همه علائم ظهور است.
از دیدگاه سجادی، مشخصات «شعیب بن صالح»، شخصیتی که مانند «سفیانی» در روایات ظهور نام برده شده، چنین است:
«طبق روایات شعیب بن صالح دارای ویژگیهای زیر است: جوانی است 1- گندم گون، 2- لاغر، 3- با محاسنی کم، 4- صاحب بصیرت، دارای یقین و ارادهای خللناپذیر.» (ص 106)
سجادی این شخصیت احادیث را، که فرماندهی سپاه امام زمان (عج) را به دست دارد، اینگونه معرفی کرده است:
«شعیب بن صالح... با مشخصاتی گندم گون و یا سبزه با محاسنی کم پشت و متوسط القامه... رئیس و فرمانده نیروهای ایران است چون احمدینژاد.» (ص 54)
«شعیب بن صالح فرمانده نیروهای ایرانی است و رئیس آن... با مشخصاتی شبیه احمدینژاد رئیسجمهور ایران: سبزه، با ریش کم و از اهالی ری یا اطراف تهران.» (صص 44- 45)
2- اندکی پس از انتشار کتاب سجادی، کتابی با عنوان «احمدینژاد و انقلاب جهانی پیش رو» در بیروت انتشار یافت که مضمونی مشابه را پی میگرفت: شادی فقیه، احمدی نجاد و الثوره العالمیه المقبله، بیروت: انتشارات دارالعلم، 2006 میلادی.
شادی فقیه در این کتاب مطالبی مشابه با مندرجات کتاب سجادی را مطرح کرده است از جمله انطباق «شعیب بن صالح» بر احمدینژاد:
«شادی فقیه... از عمار یاسر آورده که المهدی علی لوائه شعیب بن صالح. و دو سه حدیث دیگر هم درباره ویژگیهای شعیب بن صالح ذکر کرده و در انتها این ویژگیها را با احمدینژاد منطبق دانسته است چرا که او اولاً مردمی شعبی است و ثانیاً صالح است. جوان، لاغر، رهبر نظامی و مرد درجه یکی مهم هست. از تهران (ری) آمده، کم لحیه است و جسور و شجاع است؛ اینها ویژگیهای شعیب بن صالحاند.» (برداشت اوّل، دوره جدید، شماره چهارم، تیرماه 1387، ص 77)
3- هماکنون از سوی وبگاههای متعدد، از جمله وبگاه «ظهور بسیار نزدیک است»، این تبلیغات به جدّ دنبال میشود. در آخرین مقاله مندرج در وبگاه فوق، مورخ 5 مرداد 1389، چنین آمده است:
«در این مقاله ثابت خواهیم کرد که احمدینژاد همان سردار بزرگ امام زمان(عج) و سید خراسانی میباشد. ما با انطباق نشانههای روایی شعیب بن صالح بر خصوصیات احمدینژاد ثابت خواهیم کرد که تأثیرات فوقالعاده احمدینژاد بر فضای سیاسی ایران و جهان امری عادی نیست و او همان سردار بزرگ مهدی فاطمه (عج) میباشد که بنا بر روایات چند سال پیش از ظهور در میان ایرانیان زمینه ساز ظهور آشکار خواهد شد. ما ثابت میکنیم اقبال شگفتانگیز مستضعفان و محرومان به این شخصیت بزرگ بدون دلیل و پشتوانه نیست. ما نشان خواهیم داد که ذلت روزافزون استکبار و صهیونیسم در برابر این شخصیت خارق العاده توسط روایات عصر ظهور بشارت داده شده است ، ما راز ایجاد موج قدرتمند مهدویت توسط احمدی نژاد و بشارتهای مکرر او به نزدیکی ظهور را برای شما بیان خواهیم کرد. در این مقاله انطباق صفات 12 گانه شعیب بن صالح را بر احمدی نژاد خواهیم دید. امیدواریم که در این لحظات نورانی و در آستانه نیمه شعبان ، این اقدام ناچیز ما در معرفی و رفع غربت از سردار بزرگ سید خراسانی و امام عصر(عج) مقبول آن یار پنهان باشد.» [+]
4- تبلیغات فوق تنها از سوی وبگاههای متعدد و ناشناس نیست. برخی روحانیون سرشناس نیز همین رویه را دنبال میکنند. برای مثال، آیتالله محیالدین حائری شیرازی اخیراً در گفتگویی با روزنامه جام جم، با عنوان «حوادث اخیر مقدمه ظهور»، چنین گفت:
«... اینها را میخواهند فردا تحویل امام زمان بدهند که به ابزار، ارکان و جنود او تبدیل شوند... اگر حالا پالایش نشوند و در دوره حضرت مهدی پالایش بشوند که دیگر فایده ندارد... اگر آدمهای بیبصیرت بیایند جزو جنود امام زمان بشوند و یک طرحی مطرح شود و از سوی این افراد بیبصیرت باور نشود، آیا همینها روی امام زمان(عج) شمشیر نمیکشند؟ باید این مسائل پیشبینی شود و آن چیزهایی که ممکن است در عصر ظهور اتفاق بیفتد باید قبلاً خودش را نشان دهد... مردم باید بصیر شوند... هرچه فشردهتر شویم، هرچه غربال شویم و هرچه عددمان کم شود بهتر است. آن روزی که حضرت میخواهد قیام کند، گروه بسیار فشردهای دارد و یاران او 313 نفر هستند...» [+]
5- «دکتر سید حسین سجادی»، آغازگر بحث «دهه ظهور»، کیست؟
فعالیتهای مذهبی من از سال 1347 آغاز شد. دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان ایگار به پایان برده و در سال اوّل (کلاس هفتم) دبیرستان نمازی شیراز تحصیل میکردم. در آن دوران گردانندگان «انجمن مبارزه با بهائیت» (انجمن حجتیه مهدویه) به عنوان دبیر دینی در دبیرستانهای شیراز به شدت فعال بودند و نوجوانان علاقمند را به جلسات هفتگی انجمن جلب میکردند. از درون این جلسات کادرهای انجمن برگزیده میشدند. من نیز، مانند برخی نوجوانان دیگر، به جلسات انجمن جلب و به آن علاقمند شدم. بعداً، مانند برخی نوجوانان دیگر، از انجمن سرخورده شده و به جلسات هواداران امام خمینی پیوستم و نگاهی منفی به انجمن حجتیه یافتم. در آن سالها یکی از مبلغین انجمن که برای سخنرانی از مشهد به شیراز میآمد فردی بود بهنام «مهندس سجادی.» انجمن حجتیه برای مبلغین خود از عناوینی چون «دکتر» و «مهندس» استفاده میکرد. بازجویان ساواک و مبلغین بهائی نیز چنین میکردند. بعدها دریافتم که این عناوین همه ساختگی بود. تصوّر میکردند از این طریق سخنانشان بر نسل نوجوان و جوان مؤثرتر خواهد بود.
زمانی که کتاب «دهه ظهور» نوشته «دکتر سید حسین سجادی» را مطالعه کردم، با توجه به محل انتشار (مشهد) و مندرجات آن، تصورم این بود که نویسنده همان «مهندس سجادی» مشهدی سالهای چهل است که به عنوان یکی از گردانندگان اصلی انجمن حجتیه شناخته میشد. بعداً با مطالعه زندگینامه شیخ محمود حلبی، بنیانگذار و رهبر انجمن، در «ویکیپدیای فارسی» این حدس تقویت شد. نویسنده زندگینامه فوق (اوّل خرداد 1389/ 22 مه 2010) مهمترین شاگردان شیخ محمود حلبی را اینگونه معرفی کرده است: «از شاگردان وی میتوان به سید حسین سجادی و سید حسن افتخارزاده سبزواری و اصغر صادقی و جواد مادرشاهی اشاره کرد.» [+]
بعبارت دیگر، «دکتر سید حسین سجادی»، نویسنده کتاب «دهه ظهور»، به احتمال زیاد، همان «مهندس سجادی» دهه چهل است که بارها در جلسات سخنرانی او حضور یافتهام. آنگونه که شنیدهام، پس از فوت شیخ محمود حلبی (26 دی 1376) سجادی به عنوان رهبر اصلی انجمن حجتیه شناخته میشود.
6- جواد مادرشاهی، که در مقاله «ویکیپدیا» از او نام برده شده، همان مهندس مادرشاهی مشاور امنیتی رئیسجمهور ایران در سالهای 1360 است که خاطرات وی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به ریاست روحالله حسینیان، منتشر شده یا در دست انتشار است. در خاطرات سعید حجاریان درباره مادرشاهی و نقش او در تکوین ساختار اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران مطالبی بیان شده. [+]
مهندس مادرشاهی در سالهای اوّلیه پس از انقلاب مسئولیت مرکز اسناد ساواک منحله را به دست گرفت. عزت شاهی، از زندانیان سرشناس دوران متأخر پهلوی و از گردانندگان کمیتههای انقلاب اسلامی، مینویسد:
اسناد و مدارک ساواک «در جایی بهنام مرکز اسناد نگه داشته میشد و فردی بهنام جواد مادرشاهی را به مسئولیت آنجا گماشته بودند. مادرشاهی از اعضای انجمن حجتیه بود... وجود مادرشاهی این فرصت را به آنها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از میان پروندهها بیرون بکشند.» (خاطرات عزت شاهی، بهکوشش محسن کاظمی، تهران: انتشارات سوره مهر، چاپ ششم، 1386، ص 488)
در یادداشت 12 بهمن 1388 اقتدار انجمن حجتیه در نهادهای پس از انقلاب را اینگونه بیان کردم:
«انجمن حجتیه در سالهای پیش از انقلاب، بدون ممانعت از سوی ساواک یا رکن 2 (سازمان اطلاعات و ضد اطلاعات ارتش)، در میان ارتشیان فعال بود و کسانی مانند سرهنگ محمد سلیمی (سرلشکر بعدی) از مبلغین سرشناس انجمن بودند. بهعلاوه، انجمن حجتیه دارای یک سازمان اطلاعاتی- جاسوسی مخفی بود که «کمیته تحقیق و پژوهش» نام داشت. [مهندس] جواد مادرشاهی رئیس و [دکتر] گلزاری (با نام مستعار محمودی) و علی اصغر نهاوندیان (سفیر ایران در جمهوری آذربایجان در زمان حکومت حیدر علی اوف) و برخی دیگر از فعالین و گردانندگان این سازمان بودند. پس از انقلاب، مدتی مرکز اسناد ساواک در اختیار اعضای انجمن حجتیه بود. بهگفته مطلعین، در این دوران برخی اسناد مهم مفقود شد. بعدها، برخی اعضای بلندپایه انجمن حجتیه در مناصب عالی نظامی و امنیتی جای گرفتند. در سال 1361، جواد مادرشاهی در مقام مشاور امنیتی رئیسجمهور، به همراه حبیبالله عسکراولادی، به پاکستان رفت و اسناد منسوب به ولادیمیر کوزیچکین، مأمور سازمان اطلاعاتی شوروی در ایران را، که در 12 خرداد 1361 به بریتانیا پناهنده شده بود، از نمایندگان سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام. آی. 6) دریافت کرد.» [+]
آیتالله هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای دوشنبه 5 مهر 1361 مینویسد:
«عصر مهندس جواد [مادرشاهی] و حبیب [عسکراولادی] که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفتهاند- درباره عملکرد کا. گ. ب. و حزب توده و سیاست آینده شوروی در ایران- گزارش دادند.» (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال 1361، به اهتمام فاطمه هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1380، ص 261)
7- در حوالی نیمه سال 1389 به سر میبریم و تا پایان «دهه ظهور» در سال 1390 فاصله چندان نداریم. هماکنون نشانههای جدّی پدیدار شده که از تحولاتی بزرگ در منطقه خبر میدهد. آیا آغازگران موجی بهنام «دهه ظهور» از سالها پیش بستر سیاسی- فکری این تحولات را فراهم نمیآوردند؟
وبسایت عبد الله شهبازی
تاریخچهی شکلگیری انجمن حجتیه
محمد حیاتی ـ بندر گناوه
الف: زمینههای شکلگیری
زمینههای شکلگیری انجمن ضدبهاییت و یا انجمن حجتیه را در چند حوزه میتوان بررسی کرد. از پیش از یک قرن قبل، فردی به نام "میرزا علی محمد" ادعای بابیت امام عصر و نمایندگی ایشان و سپس ادعای مهدویت را به راه انداخت و سبب به وجود آمدن فرقهای به نام "بابیه" و سپس "بهاییت" شد.
این فرقه که از همان ابتدا توسط مسلمانان مطرود و ضاله خوانده شد، بنا به دلایل بیشتر سیاسی و با حمایتهای آشکار و پنهان از جانب حاکمیت و قدرتهای سیاسی وقت، اقدام به رسوخ در میان مردم و به خصوص جوانان کرد. یکی از مراکزی که خیلی مورد توجه بهاییت قرار داشت، حوزههای علمیه بود و بهاییت تلاش فراوانی میکرد تا درون این حوزهها رسوخ کند و از این طریق به جذب مبلغ برای خود دست بزند. این تلاشها از همان ابتدا با مخالفت شدید روحانیون مسلمان مواجه شد، اما با وجود مخالفت مسلمانان، بهاییت به موفقیتهایی در این زمینه دست یافت. دلایل این موفقیت را میتوان در حمایت سیاسی قدرتهای استعماری بیگانه از این فرقه دانست و دیگر این که تشکیلات بهاییت با انسجام خاصی فعالیتهای خود را سازمان داد و مانند یک حزب عمل میکرد اما در مقابل، تشکل و سازمان خاصی در روحانیت شیعه وجود نداشت که خاص مقابله با فعالیت بهاییان باشد. در دهه 20 و 30 هجری شمسی بهاییت بر قوت فعالیتهای خود به گونهای آشکار افزوده بود و به طور علنی در همه جا دست به تبلیغ میزد. روحانیت شیعه که از این انحراف به شدت رنج میبرد، شاهد گستردگی روزافزون این فرقه در جامعه بود و نیاز به سازمان و تشکیلاتی که با نفوذ بهاییت مبارزه کند، کاملاً حس میشد. در چنین شرایطی در اوایل دههی 30 بود که انجمن ضد بهایت توسط یک روحانی به نام شیخ محمود ذاکر تولایی، مشهور به شیخ محمود حلبی، تشکیل شد و فعالیتهای خود را علیه بهاییت بودند. به دلیل زمینهها و نیاز مذهبی که در اینبار حس میشد، کار وی با استقبال بسیاری از روحانیون مواجه شد و روز به روز گستردگی بیشتر یافت. در واقع پس از سالها، مسلمانان شاهد تشکیل سازمانی برای مقابله با بهاییت آغاز کرد و به همین جهت این انجمن که به حجتیه موسوم شد، به زودی در دل عموم روحانیون و مسلمانان و به خصوص جوانان راه یافت و توفیق بسیاری هم در این زمینه یعنی مبارزه با بهاییت کسب کرد.
از دیگر زمینههای شکلگیری انجمن حجتیه میتوان به شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره اشاره کرد. پس از کودتای 28 مرداد 1332، که به شکست نهضت ملی انجامید، بسیاری از مبارزان سیاسی و مذهبی از ادامهی فعالیت بازماندند. شرایط آن دوران به گونهای بود که راه بر هر گونه فعالیت علیه حکومت بسته بود و علاوه بر آن، بسیاری از افراد دچار یأس و ناامیدی شده و خانهنشین بودند. در چنین شرایطی، بخشی از نیروهای مذهبی به فعالیتهای غیرسیاسی و به خصوص فرهنگی و مذهبی (بدون جنبهی سیاسی آن) روی آوردند. انجمن حجتیه از بدو تأسیس ـ پس از کودتای 28 مرداد 32 ـ به هیچ وجه داعیه مبارزه با حکومت را نداشت، به همین دلیل حکومت وقت منعی برای تشکیل چنین انجمنی نمیدید، بلکه از جهاتی هم به نظر میرسید مایل به تشکیل چنین سازمانهایی باشد، زیرا بسیاری از نیروها، توان خود را در جایی به غیر از مبارزه با حکومت صرف میکردند و این امر مطلوب حکومت بود. نگاهی به اساسنامه انجمن میتواند مؤید این موضوع باشد. در اساسنامهی انجمن آمده است:
«انجمن به منظور فعالیتهای علمی، آموزشی، خدمات مفید اجتماعی، با الهام از تعالیم عالیه اسلام و مذهب شیعه جعفری، جهت پرورش استعداد و تربیت انسانهایی لایق و کاردان و مفید باتقوی و ایمان و اصلاح جهات مادی و معنوی جامعه تأسیس شده است و در تبصره یک در ماده دوم، موضوع و هدف انجمن، ثابت و تا زمان ظهور حضرت "بقیها... اعظم امام زمان (ع)" لایتغیر خواهد بود. اما برنامههای آن با توجه به شرایط و نیاز جامعه براساس حفظ هدف کلی و ... تغییر یا تعمیم مییابد. هدف ثابت انجمن تا ظهور حضرت بقیها... در این جمله خلاصه گردیده:
تاریخ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع از آن با رعایت مقتضیات زمان.
گروهی نیز دربارهی زمینههای پیدایش انجمن ضدبهاییت معتقد به حضور دستهای قدرتهای استعمارگر هستند. اینان معتقدند که ساختن فرقه و ضدفرقه یکی از روشهای استعماری برای سرگرم ساختن مبارزان و ملتهاست. بنابراین حضور فرقهی بهاییت را یکی از حربههای استعمارگران میدانند. گروهی نیز معتقدند، آماده بودند شرایط اجتماعی، سیاسی و مذهب در آن دورههاست که نیاز به حضور تشکیلاتی با این ویژگی را موجه مینماید
ب: شکلگیری انجمن حجتیه
نام اصلی و کامل این انجمن «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» است که به نامهای "انجمن حجتیه" و "انجمن ضد بهاییت" نیز مشهور است. این انجمن در سال 1332 و پس از کودتای 28 مرداد ـ که منجر به سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق شد ـ توسط یک روحانی به نام "شیخ محمود ذاکرزاده تولایی"، مشهور به شیخ محمود حلبی، تأسیس شد. چنانچه پیشتر آوردیم، هدف اصلی از تشکیل این انجمن مبارزه با نفوذ بهاییت و جلوگیری از گسترش آن و ادامهی این مبارزه تا نابودی کامل این فرقه بود و در مشهد حرکت نهضت مقاومت ملی را تأیید میکرد. دربارهی انگیزهای تشکیل انجمن توسط وی گفته میشود که: «در سالهای پیش از 28 مرداد 1332 که تبلیغات وسیعی برای انحراف افکار عمومی توسط بهاییت به ویژه علیه روحانیت و حوزهها راه افتاد، آقای حلبی که در حوزهی مشهد درس میخوانده و استاد وی میرزا مهدی اصفهانی بوده است ـ که علاقهی خاصی به امام زمان (عج) داشته ـ به همراهی طلبهی دیگری به نام سیدعباس علوی توسط یک مبلغ بهایی به بهاییت تبلیغ میشوند و اینها با پدیدهی ناشناختهای رو به رو میشوند، چند ماهی از وقت خود را در مطالعهی بهاییت صرف میکنند و سرانجام سیدعباس علوی به خاطر زمینههای دنیوی و شهوانی که احتمالاً بهاییت در اختیارش میگذارد و میلغزد و بهایی میشود و به عنوان یکی از مبلغین بزرگ بهاییت، کتابهای هم در اثبات آن مینویسد و آقای حلبی با مشاهدهی این مسأله، بهاییت را خطر بزرگی تشخیص میدهد و با برقراری تماس با افراد گولخورده از بهاییت و راهیابی به جلسات تبلیغی آنها و مناظره و مباحثه با آنان و مطالعاتی که کرده بود، کمکم در بحثها تبحر پیدا میکند. آقای محمد تقی شریعت و آقای امیرپور نیز از همکاران ایشان بودند. سپس آقای حلبی به تهران آمده و جذب نیرو میکند و اطلاعات و تجربیات بحثی خود را منتقل مینماید و چون بهاییت مثل مساجد ماعلنی و با پرچم فعالیت میکرد و خطر آن نزد علما منعکس شده بود، پس از یک سری موفقیتها، آقای حلبی و دوستاناش مورد حمایت علما قرار گرفتند و علما اجازه استفاده از سهم امام (ع) را نیز به وی دادند.
نظر دستهای دیگر که خود از حجتیهییها هستند، این است که شیخ محمود حلبی رئیس انجمن مدعی شده است که در سالهای 32 خوابی دیده است که امام زمان به وی فرمودهاند که گروهی را برای مبارزه با بهاییت تشکیل بدهد.
نظر دیگری حاکی از این است که پس از بروز اختلاف بین آیتا... کاشانی و مصدق و شکست نهضت ملی نفت، همزمان تبلیغات بهاییت نضج گرفت و گروهی را که در بینشان طلبه نیز بود از جمله هم حجرهای شیخ حلبی را جذب کردند، لذا بهاییت در ذهن شیخ محمود حلبی، بزرگ جلوهگر شد و به این نتیجه رسید که باید سیاست را رها کرد و دست به انجام اقدامهای فرهنگی زد و به علت شکست نهضت، یک جو یأس بر جامعه حاکم شد و عدهای که به دنبال جریانی میگشتند تا با وصل شدن به آن یأس و بریدگی خود را توجیه ایدئولوژیکی و سیاسی کنند، به این جریان پیوستند.»
با توجه به گستردگی تبلیغات بهائیت در آن دوران، بعید به نظر میرسد که شیخ محمود حلبی بدون هیچگونه آگاهی و به طور تصادفی با یک مُبلغ بهاییت برخورد کرده باشد. آنچه که منطقیتر به نظر میآید این نکته است که شیخ محمود حلبی از مدتها قبل مترصد برخورد با بهاییان بوده و احتمالاً اطلاعاتی هم در این زمینه داشته است و در ابتدا شاید به همراه هم حجرهای وی از این راه باز میماند. این شیوه یعنی نفوذ در تشکیلات بهاییت از طریق اظهار اشتیاق به این فرقه، راهی بود که بعدها به اعضای انجمن نیز آموزش داده میشد.
ت: ساختار تشکیلاتی انجمن حجتیه
این انجمن دارای یک هیأت مدیره بود که فعالیتهای انجمن زیر نظر این هیأت مدیره قرار داشت. ریاست هیأت مدیره به عهده شیخ محمود حلبی بود و اعضاء این هیأت مدیره عبارتند از:
حاج سیدرضا رسول، سیدحسن سجاید، محمدحسین غلامحسین، حاج محمدتقی تاجر.
پروانهای که در واقع مجوز تأسیس این انجمن به شمار میآمد، هر چند مدت، باید تمدید میشد و این موضوع سبب میشد تا حکومت وقت بر تمام فعالیتهای این انجمن نظارت داشته باشد، زیرا در غیر اینصورت پروانهی فعالیت انجمن لغو میشد. انجمن با داشتن سه دهه سابقه کار تشکیلاتی، آن هم تشکیلاتی که که در برابر یک تشکیلات قوی و منسجم مانند بهاییت کار میکرد، ورای تشکیلاتی پیچیده، سراسری و مجرب بود.
این انجمن دارایی کمیتههای مختلفی بود که زیر نظر هیأت مدیره انجام وظیفه میکردند. این کمیتهها عبارت بودند از: کمیته تدریس، کمیته جاسوسی یا تحقیق، کمیتهی نگارش، کمیته ارشاد، کمیته ارتباط با خارج و کمیته کنفرانسها
کمیتهها یا گروه تدریس: از وظایف این گروه جذب نیروهای جوان و تازه نفس و فعال برای تحت تعلیم قرار دادن آنها بود. یکی از منابع تغذیه این کمیته، مدارس بود.
عوامل انجمن در مدارس، به ویژه مربیان و معلمان انجمنی که از طریق آموزش و پرورش مشغول کار بودند در بین محصلین جستوجو میکردند و افراد باهوش و با ذکاوت و با استعداد را جذب انجمن میکردند. مقرر شده بود که افراد کاهل در درس و تنبل را جذب نکنند، زیرا محتاج به نیروهای جوان، ساده و باهوشی بدند که در ضمن تحصیلات کلاسیک خود، ظرفیت و کوشش داشته باشند که تحت تعلیمات بیشترین بازدهی را دارا باشند و از طرفی سبب شده بود تا تعداد تحصیلکرده در انجمن زیاد باشد.
گروه تدریس سه مرحله داشت عبارت بود از: پایه، ویژه، عالی. قسمت پایه حدود یکسال و حداکثر یکسال و نیم طول میکشید که 7 یا 8 ماه از آن آموزش اصول اعتقادی مانند توحید، نبوت و… بود و سپس آشنایی مختصری با بابیت و بهاییت. در مرحله ویژه، مسائل بهائیت در سطح بالاتری تدریس میشد و افراد، کارهای عملی را آغاز میکردند. البته پس از انقلاب، مواد درسی دیگری به دروس مراحل مختلف افزوده شد و در مجموع درسها عبارت بود از: عربی، احکام، نقد مارکسیسم، مطالعه کتب معرفی شده و تمرین سخنرانی و آیین سخنرانی، عدهای نیز درباره زبان انگلیسی مطالعه میکردند.
مرحله سوم، دوره عالی بود و افراد که در دورههای قبل مورد آزمایش قرار گرفته بودند به این مرحله راه پیدا میکردند. مهرهها و مسؤولان انجمن نیز از این گروه انتخاب میشدند. این گروه را به علت اینکه در آن، کتاب "نقد ایقان" تدریس میشد، "گروه نقد ایقان" هم مینامند.
ایقان کتابیست در 157 صفحه در اثبات ادعای میرزا علی محمد باب شیرازی مرجع بابیها که توسط میرزا حسنعلی نوری ملقب به بهاء و مرجع بهاییها، در سال 1278 در بغداد نوشته شده است و شیخ حلبی در رد آن کتابی نوشته بود به نام "نقد ایقان" در سه مجلد با قطع بزرگ که هر مجلد آن در حدود 300 صفحه بود.
و اما فلسفه گروهبندی درسی دوره مشخص، عبارت بود از اینکه افراد پس از گذراندن یک دوره اگر مخالف با مشی انجمن بودند، کنار میکشیدند یا اینکه شناخته میشدند و حذف میگردیدند و خلاصه دورانی بود برای پالایش مخالفان و ناسازگاران با مشی انجمن که نمیگذاشت آن افراد از مرحله اول یک قدم صعود کنند و بالاتر بروند.
البته به نظر میرسد این مشی چندان قطعی و بدون استثناء نبوده است و احتمالاً اگر افرادی دارای استعداد زیادی به نظر میرسیدند این سه مرحله را سریعتر طی میکردند و از نظر جنبههای گزینشی نیز به نظر میرسد خیلی موضوع قاطعی نبوده است و شاید هم اگر افرادی با استعداد به نظر میرسیدند در جلسات دورهی عالی شرکت داده میشدند. زیرا با توجه به این نکته که فقط گذراندن دوره پایه حدود 7 تا 8 ماه طول میکشید.
کمیته تحقیق: کمیتهی تحقیق دارای تشکیلاتی بود که اعضای آن به سه دسته تقسیم میشدند. محقق یا جاسوس نوع یک، محقق نوع دو و محقق نوع سه. محقق نوع یک، مأمور بود که با استفاده از شیوههای خاص تعلیم داده شده نزد بهاییها رفته و ادعا کند که قصد دارد، بهاییت را اختیار کند و وارد جرگه آنها شود و آنها نیز جلسات مکرری را با او نشسته و صحبت میکردند. از این راه محققان نوع یک وارد جمعیت بهاییان میشدند.
محقق نوع دوم از وظایف و مأموریتهای پیچیدهتری برخوردار بوده که خود محققان نیز نتوانند همدیگر را بشناسند و ارتباطات و ارسال گزارشها نیز از کانال مسؤولان گروهها انجام میپذیرفت و افراد گاه در جلسات خودشان دارای اسم مستعار بودند و گاهی دو محقق در یک محفل از بهاییها، از روی عدم شناخت همدیگر برای هم گزارش ارسال میکردند و این راهی بود برای کنترل خود محققان انجمن.
محققن نوع سوم کسانی بودند که از حیث اعمال و رفتار، بهایی میشدند و به شدت از بهاییت دفاع کرده و انجمن را میکوبیدند.
کمیته نگارش: اعضای این کمیته درباره کمیتهی نفی بهاییت و دربارهی امام زمان (عج) مطلب مینوشتند.
کمیته ارشاد: این کمیته از دو قسمت تشکیل شده بود. قسمت تعقیب و مراقبت، قسمت بحث و مناظره.
گروه تعقیب و مراقبت مأموریت داشتند که با استمداد از وسایل نقلیه، منازل بهاییان و افراد آنان و مبتدیهایشان رازیر نظر بگیرند و افراد گروه بحث و مناظره کسانی بودند که به انها روش بحث و مناظره تعلیم و آموزش داده میشد و جزوههایی در این باره، در اختیار آنها قرار میگرفت.
کمیته ارتباط با خارج: که در داخل انجمن «وزارت خارجه انجمن» نیز نامیده میشد و با کشورهای هند، انگلستان، آمریکا، استرالیا و برخی کشورهای دیگر ارتباط داشته و در آنجا با دایر کردن شعبههایی فعالیت میکرد.
کمیتهی کنفرانس نیز ششمین کمیتهی این انجمن بود و کمیتهی دیگری بعدها با عنوان کمیته نظارت بر مدرسین تشکیل شد.
مواضع سیاسی مذهبی انجمن حجتیه
مواضع سیاسی انجمن حجتیه از بحثبرانگیزترین مواردیست که مخالفان بسیاری علیه انجمن برانگیخته است. شیخ محمود حلبی که خود از مبارزان در جریان نهضت ملی بود، پس از شکست نهضت ملی ظاهراً به این نتیجه میرسد که باید از سیاست کنارهگیری کرد و یکسره تمام توان خود را صرف مبارزه با بهاییت کند اما در این راه هم به نظر میآید در مواقع بسیاری مجبور به سیاسی کاری بود. اخذ مجوز برای تأسیس و فعالیت انجمن، خود از مواردی بود که نیاز به تأیید حکومت وقت داشت. ایجاد تشکیلات برای مبارزه با بهاییت که در دستگاه حکومت میسر نبود. در کتاب شناخت حزب قاعدین زمان، متن اسنادی از ساواک آورده شده است که دلیلی برای برخی از همکاریهای انجمن با ساواک است. البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که انجمن برای ادامه فعالیت خود، مجبور به این همکاری بود و شاید در این مورد، انجمن از اصل تقیه ـ که در موارد بسیاری به اعضای انجمن توصیه میشد، استفاده میکرد. به هر حال آنچه مسلم است این موضوع است که هدف انجمن به هیچ وجه مبارزه با حکومت وقت نبود و علاوه بر آن سبب میشد تا بسیاری از نیروهایی هم که میتوانستند در خط مبارزه با حکومت فعالیت کنند، جذب این انجمن میشدند و از فعالیت علیه انجمن باز میماندند. این موضوعی بود که مخالفت بسیاری از مبارزان را علیه انجمن به همراه داشت.
آیتا... هاشمی رفسنجانی در این رابطه میگوید: «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اینها داعیههای خاص اسلامی نداشتند، اختلافاتی که با ما داشتند این بود که ... مبارزه را بد میدانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان میتواند شکل پیدا کند و چون حالا نمیشود، پس نتیجه میگرفتند که خوب است که مبارزه نکنیم و با رژیم بسازیم، وارد شویم توی جریانات و خدمت بکنیم . . . منجملهکاری که میخواستند بکنند این بود که مثلاً جلوی بهاییها را بگیرند. این همت آنها بود ... و چون آن کار بیخطر بود، خیلیها استقبال میکردند. یعنی جوانها بودند که داخل وجودشان تمایل به خدمات دینی بود، اما چون آن میدان باز بود، میرفتند آنجا و استقبال خطر نمیکردند.»
رهبران انجمن به این دلیل که مبارزه را، امر مثبتی میدانستند در برابر فعالیتهایی که علیه حکومت وقت انجام میگرفت، با تردید برخورد میکردند، آقای طیب که خود از مسؤولان سابق انجمن بوده و پس از انقلاب از انجمن خارج شده است در این باره میگوید: «از ابتدای این نهضت و از گذشتههای دور این نهضت، آقای حلبی با ناباوری با آن برخورد کرد و معتقد بود که نمیشود با رژیم تا دندان مسلح شاه مبارزه کرد و عقیده داشت کسانی که به این راه کشیده میشوند، خودشان را هدر میدهند و کسانی که افراد را به این راه میکشانند مسؤول این خونها هستندو معتقد بودند که کار صحیح، فعالیتهای فرهنگی و ایدئولوژیک است و نه مبارزه علیه رژیم.»
آنچه که مسلم است این است که هیچکس با مبارزه با بهاییت مخالف نبود. اختلاف مبارزان و انجمن حجتیه در این بود که مبارزان نظرگاههای وسیعتری داشتند. آنها معتقد بودند که بهاییت زیرمجموعهای از حکومت وقت است و اگر حکومت نابود شود، بهاییت هم خود به خود از بین خواهد رفت اما انجمن تنها نظر به مبارزه با بهاییت داشت. علاوه بر آن دیدگاههای مذهبی انجمن هم منطبق بر این نظر بود که حکومت اسلامی تنها با ظهور حضرت صاحبالزمان (عج) میسر است ولی گروهی از مبارزان اسلامگرا با این نظر مخالف بودند.
پس از پیروزی انقلاب انجمن حجتیه اعلام کرد که همراه با مردم در جهت اهداف انقلاب اسلامی فعالیت خواهد کرد اما عملاً چنین چیزی میسر نشد. به نظر میآید اختلافهای سیاسی و عقیدتی که از سالهای پیش از پیروزی انقلاب، میان اهداف انجمن و خط مبارزه وجود داشت مانع از آن همگرایی میشد. به خصوص که پس از انقلاب، انجمن درصدد اشغال مسؤولیتها و پستهایی در وزارت اطلاعات و وزارت آموزش و پرورش بود که با مخالفت بسیاری از مسؤولان روبرو شد. شهید رجایی در زمانی که تصدی وزارت آموزش و پرورش را به عهده داشت اعلام کرد: «من انجمنیها را نمیپذیرم و اینها را ما راهشان نمیدهیم.»
تعطیلی فعالیتهای انجمن حجتیه: با بالا گرفتن اختلافها میان انجمن حجتیه و پارهای ازسران نظام و ارگانها و نهادها، امام خمینی (ره) در روز سهشنبه 21 تیرماه 1362 در سخنانی فرمود:
«یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذاریدکه معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چه میآید؟ حضرت صاحب میآید که معصیت را بردارد. ما معصیت میکنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دستهبندیها را برای خاطر خدا، اگر مسلمانید، و برای خاطر کشورتان، اگر ملی هستید، این دستهبندیها را بردارید. در این موجی که الان این ملت را به پیش میبرد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»
در پی این سخنان، چند روز بعد در اول مرداد 1362، انجمن با صدور اعلامیهای کلیه جلسات و فعالیتها و برنامههای علنی خود را تعطیل اعلام کرد و به فعالیتهای پنهان و غیررسمی روی آورد.
در قسمتی از این بیانیه آمد: در پی این سفارش (سخنان امام خمینی (ره) شایع شد که طرف خطاب و امر مبارک، این انجمن است. اگرچه به هیچ وجه افراد انجمن را مصداق مقدمه بیان فوق نیافته و نمییابیم و در ایام گذشته، به خصوص از زمانی که حضرت ایشان با صدور اجازه مصرف انجمن از سهم امام (ع)، این خدمات دینی و فرهنگی را تأیید فرموده بودند هیچ دلیل روشن و شاهد مسلمی که دلالت بر صلاحدید معظمله به تعطیل انجمن نماید در دست نبود، معذالک در مقام استفسار برآمدیم. البته تماس مستقیم میسر نگشت، لکن با تحقیق از مجاری ممکنه و شخصیتهای محترمه مؤثقه و بنا به قراین کافیه محرز شد که مخاطب امر معظمله، این انجمن میباشد لذا موضوع توسط مسؤولان انجمن به عرض مؤسس معظم و استاد مکرم حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حلبی «دامت برکاته» رسید، فرمودند: "در چنین حالتی، وظیفهی شرعی در ادامه فعالیت نیست، کلیه جلسهها و برنامهها باید تعطیل شود." علیهذا همانگونه که بارها تصریح کرده بودیم، براساس عقیدهی دینی و تکلیف شرعی خود تبعیت و ممانعت از سوءاستفادهی دستگاههای تبلیغاتی بیگانه و دفع غرضورزی دشمنان اسلام را برای ادامه فعالیت و خدمت مقدم دانسته، اعلام میداریم که از این تاریخ، تمامی جلسهها و خدمات انجمن تعطیل میباشد و هیچکس مجاز نیست تحت عنوان این انجمن، کوچکترین فعالیتی کند و اظهار نظر یا عملی مغایر تعطیل نماید که یقیناً در پیشگاه خدای متعال و امام زمان سلاما... علیه مسؤول خواهد بود...».
پس از تعطیلی انجمن نیز نظرات گوناگونی در این باره مطرح شد. عدهای با اغراق سعی در بزرگنمایی قدرت انجمن و فعالیتهای مخفی این انجمن دارند. عدهای برعکس معتقدند که پس از اعلامیه، انجمن حقیقتاً به آخر خط رسید و عدهای دیگر نیز معتقدند که انجمن هنوز هم فعالیتهایی دارد، ولی نه به شکل و قدرت سابق؛ اما چنین نیست که کاملاً از بین رفته باشد. به خصوص که در اساسنامهی انجمن به صراحت ذکر شده است: «هدف انجمن، ثابت و تاز مان ظهور حضرت بقیه الاعظم امام زمان ارواحنا فداه لا یتغیر خواهد بود اما برنامههای آن با توجه به شرایط و نیاز جامعه و براساس حفظ هدف کلی و تغییر یا تعمیم مییابد...».
نکتهی اساسی در مورد انجمن حجتیه این است که این انجمن در گذر زمان نتوانست همپا و همراه با تحولات جامعه، خود را متحول سازد. این عقبماندگی از سیر تطورات و تغییرات اجتماعی، سیاسی به ویژه خود را در زمان شکلگیری، گسترش و پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد. گردانندگان انجمن حجتیه با پافشاری بر مواضع پیشین خود، نه تنها موفق به درک فلسفهی انقلاب اسلامی و دیدگاههای حضرت امام (ره) نشدند، بلکه در نهایت از امواج جامعه جدا افتادند و دور ماندند. اعضای انجمن حجتیه بحث ایجاد حکومت اسلامی و تز ولایت فقیه حضرت امام خمینی (ره) را قبول نداشتند و با دیدگاههای فلسفی و عرفانی ایشان نیز همراه نبودند. این دوری و افتراق از مردم، انقلاب و رهبر آن، در فرجام، حکم به زوال انجمنی داد که خود را متناسب با شرایطی دیگر، در سه دههی پیش از پیروی از انقلاب اسلامی شکل داده بود.
منابع:
ـ باقی، عمادالدین ـ شناخت حزب قاعدین/ ـ نوذری، عزتاله ـ تاریخ احزاب ایران/ ـ روحانی، حمید ـ نهضت روحانیون/ ـ هاشمی رفسنجانی ـ سلسله مصاحبهها در مجله عروهالوثقی/ ـ مدنی، سیدجلالالدین ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران جلد2
فرقه مصباحیه روی نسل دوم ایرانیان مهاجر در اروپا و آمریکا حساب باز کرده و سعی می کند از میان آنها هم یارگیری کند. به بهانه تورهای زیارتی جوانان نسل دومی را به ایران می آورند و در مدت مسافرت ضمن سخنرانی و دیدار با روحانیون همسو، خرافات را در ذهن آنها می کنند.
برخی از نسل دومی ها به علت عدم آشنایی کامل به زبان فارسی و کم اطلاعی از اخبار ایران فریب آنها را میخورند و حتی جذب مدارس دینی مخصوص در قم می شوند. در همین مدارس ارتباط های سازمانی آنها را برقرار می کنند و سوء استفاده از تابعیت دوگانه آنها شروع می شود.
مسوول مستقیم این طرح روحانی جوانی است بنام "حمزه سوداگر" که به زبان انگلیسی تسلط دارد و از همان میوه های پیوندی مصباح یزدی است که بعد از تحصیل در انگلستان به ایران بازگشته است.آنها خود را فدائیان ولایت میدانند
شیوه جدیدی برای دستگیری طرفداران جنبش سبز در محلات تهران باب شده است. بموجب این شیوه افراد را ابتدا دستگیر می کنند و سپس بلافاصله یک پرونده غیر سیاسی برایش تشکیل میدهد. پرونده ای که مستند است به خبرهای خبرچین های محلی.
با این ترفند، پرونده های سیاسی را می فرستند به مجتمع های قضائی. دراینجا، یکی از دست پرورده های مصباح یزدی بنام قاضی "طالبی" نقش آفرین است.
این نوچه ها در تشکلی بنام "هیات پیروان ولایت" سازماندهی شده و دستوراتی را که از محافل بالای رهبری بصورت فتوا صادر می شود اجرا می کنند.
از زیر مجموعه های "پیروان ولایت" ستادهای احمدی نژاد در زمان انتخابات است که به بهانه پیگیری اهداف رئیس جمهور فعالیت خود را گسترش داده و بسرعت آماده پیروزی در انتخابات شوراها می شوند. مانند نقشی که "طالبی" در مجتمع قضائی برعهده اش گذاشته شده. این ستادها را هم مهرداد بذرپاش مشاور سابق احمدی نژاد اداره می کند.
"پیروان ولایت" با استفاده از اینترنت و راه اندازی دهها وبلاگ در سراسر ایران، تشکل های خود را رهبری می کند. در حقیقت، این بخشی از سازماندهی نوین انجمن حجتیه و یا بقول حجت الاسلام محتشمی پور "فرقه مصباحیه" است. تشکل علنی آن "بنیاد الغدیر" است که پدرخوانده آن آیت الله خزعلی است. احمدی نژاد تابع همین فرقه و بنیاد است. مناسبات در این مجموعه چنان مافیائی است، که علیرغم نقشه ای که برای "سر" دکتر مهدی خزعلی دارند، تا وقتی آیت الله خزعلی زنده است، جرات نمی کنند به او دست بزنند و منتظر بعد از او مانده اند!
برای آشنائی با فعالیت های اینترنتی پیروان ولایت، چند سایت و وبلاگ زیر را می توانید مطالعه کنید. قطعا متوجه می شوید که آنها در تمام شهرهای ایران شعبه و تشکیلات دارند و فعال اند. بخشی از فعالیت مذهبی آنها، سنی ستیزی است!
1 -2 - 3-.4 -5 -6 -7 -8 -9 -10 -11 -12