پشت پرده انجمن خیریه حجتیه مهدویه

گزیده نوشته هایی درباره حجتیه

پشت پرده انجمن خیریه حجتیه مهدویه

گزیده نوشته هایی درباره حجتیه

چهره ناشناخته و پنجمین عضو " شورای 5 نفره حجتیه" کیست؟

 حجتیه در سال 1358، به شهادت آیت الله خزعلی زعیم این انجمن بالغ بر 30 هزار کادر تربیت شده و آموزش دیده دراختیار داشت. رهبر حجتیه – شیخ محمود حلبی(تولائی)- در آن دوران هنوز زنده بود، اما بدلیل مخالفت هایش با انقلاب 57 و مناسباتی که با رژیم شاه داشت و در اساس نیز سلطنت خواه بود، راه به بیت آیت الله خمینی نداشت. یعنی آقای خمینی حاضر نبود او را ببیند، اما با دستگیری او نیز موافقت نکرده بود. آقای خمینی، شیخ حلبی را از دورانی که در مشهد به منبر می رفت و پس از کودتای 28 مرداد یکباره غیب شد و سر از تهران در آورد و بنیانگذار انجمن حجتیه شد می شناخت. انجمنی که با مبارزه سیاسی مخالف بود و یگانه مبارزه را در مبارزه با بهائیت خلاصه کرده بود. کارپایه آن «"در انتظار ظهور امام زمان" و هرچه اوضاع بدتر بهتر، چون این ظهور را جلو می اندازد» بود.

شیخ محمود حلبی توسط آیت الله خزعلی برای آقای خمینی پیام فرستاده بود که انجمن 30 هزار کادر مذهبی و آموزش دیده دارد که می تواند آن را دراختیار شما برای اداره کشور بگذارد.

آقای خمینی پاسخ داد: نیازی نیست، مملکت را همین جوان هائی که انقلاب کردند اداره می کنند. سالها بعد، وقتی هنوز آیت الله خزعلی عضو شورای نگهبان قانون اساسی بود و احمد جنتی زیردستش و هر دو آهسته و پیوسته علیه نظرات و تصمیمات آقای خمینی عمل می کردند، نامه ای نوشت و در آن هشدار داد: اگر اینها (حجتیه و امام زمانی ها) حاکم شوند، همه چیز بر باد می رود"!

حلبی و شورای مرکزی و 5 نفره حجتیه، از حضور علنی پرهیز کردند و کار و فعالیت نفوذی و تربیت کادر را برای آینده پیشه کردند. از جمله همین موسسه ای که مصباح یزدی علیه نظرات آقای خمینی اما با نام موسسه پژوهش های خمینی اداره می کند و براساس افکار حجتیه کادر تربیت کرد و توسط شبکه نفوذی حجتیه به درون نیروها و ارگان های نظامی و غیر نظامی جمهوری اسلامی فرستاد. و سرانجام نیز تیم احمدی نژاد، یعنی تیم "امام زمانی" را به ریاست رسانده و قوه مجریه را قبضه کرد. چنان که قوه قضائیه را قبضه کرده بود و فراکسیونی هم در مجلس تشکیل داد.

بنابراین، وقتی امروز گفته می شود "حجتیه حاکم است"، حرف و ادعای نادرستی طرح نشده، هرچند که با نام های مختلف و یا بی نام!

شیخ محمود حلبی در سال 1376، یعنی سالها پس از آیت الله خمینی در گذشت و علیرغم همه ممنوعیت هائی که وجود داشت، وی را در ابن باویه تهران به خاک سپردند. بر میت وی نماز خواندند و از جمله آنها که نماز میت را خواند عبدالکریم سروش بود. او ناطقی مسلط به علوم اسلامی، تاریخ اسلام و حدیث و روایت بود و 80 سال نیز عمر کرد.

پیش از آن که این دنیا را ترک کند، سید حسن افتخار زاده سبزواری را جانشین خود اعلام کرد و رهبری شورای 5 نفره حجتیه را به وی سپرد. شورائی که غیر از افتخار زاده نام 3 تن دیگر آن به اسامی  اصغر صادقی، جواد مادرشاهی و سجادی  علنی است اما نفر پنجم اعلام نمی شود. البته این چهار تن نیز با آنکه با با مقامات سه قوه در ارتباط هستند، خبری از آنها در مطبوعات و رسانه ها نیست. افتخار زاده از دوستان قدیمی علی خامنه ایست و همچنان نیز با او دیدار نوبتی دارد.

کتاب "گفتارهایی پیرامون امام زمان"نوشته سید حسن افتخارزاده از کتاب های کارپایه حجتیه است. افتخار زاده در زمانی که شیخ محمود حلبی زده بود، بارها علیه آیت الله خمینی سخنرانی کرد و حتی در سال 1367 به دلیل توهین به شهدای جنگ و انقلاب مدت کوتاهی بازداشت و سپس آزاد شد.

     http://pyknet.net/1390/11ordibehesht/22/page/33Hojatieh.php

بازشناسی مبانی فکری انجمن حجتیه / 3

وبلاگ خودجوش
بازشناسی مبانی فکری انجمن حجتیه / 3  http://www.edalatkhahi.ir/000377.shtml

متاسفانه در ماههای اخیر جریاناتی با تفکر انجمن حجتیه در کشور رونق گرفته و عده ای بی سواد و غافل را به نام دین و امام زمان ارواحنا فداه  دور خود جمع نموده اند. گرچه این عده مدعی اند که هیچ نسبتی با انجمن حجتیه ندارند لیکن کمی آشنایی با انجمن حجتیه می تواند ماهیت این جریانات را روشن نماید. بدین منظور مقاله مبسوط زیر که سه سال پیش نگاشته شده و در تعدادی پایگاههای اینترنتی منتشر گردید را مجددا منعکس می نماییم.

  

 

 

دیدگاه انجمن نسبت به ولایت فقیه

همانگونه که در بحث قبل طرح گردید انجمن در مبانی اولیه و بویژه قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران هرگز معتقد به تشکیل حکومت اسلامی نبوده است لیکن موضع آن پس از انقلاب کمی نرمتر گشته گرچه حقیقت آن بواسطه روحیه نفاق با انقلاب چندان روشن نیست. انجمن مدعی آنست که به ولایت فقیه معتقد می باشد و در این راستا استناداتی را نیز آورده است لیکن با  بررسی های صورت گرفته ولایت فقیه انجمن از جهات مختلف با آنچه که حضرت امام خمینی (ره) تبیین می نمایند متفاوت است.

ولایت فقیه مورد تایید انجمن  در حقیقت همان ولایت عامه مراجع است. یعنی اعلم ترین فقها  در عین اینکه همه مراجع ولایت دارند ایشان هم ولایت دارد. به عبارت دیگر مشروعیت رهبری فقط از کانال بقیه مراجع است. در نگاه آنان تزاحم بین نظر مراجع و رهبری به بحث تقلید و تکلیف بر می گردد. رهبری و پیروی از آن فقط در محدوده تبعیت از مراجع و تقلید از آنها محدود شده است.  در حالی که در ولایت فقیه تبیین شده توسط حضرت امام خمینی(ره) ولایت فقیه ناقض ولایت مراجع می باشد و در موارد اختلافی نظر ولی فقیه اولی بر نظر مراجع می باشد.

در دیدگاه انجمن مرجع برای غسل، نماز ، و وضو و... است نه برای جهاد و امر به معروف و حکومت و...  و رهبری برای اینهاست لذاست که تعارضی هم با هم ندارند (ریشه این نگاه در نگاه جدایی دین از سیاست است) (28)  حال آنکه در دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) اصولا از شرایط مرجع داشتن بینش سیاسی و اجتماعی است و اصولا مرجع برای همه اینهاست و رای ولی فقیه در این حوزه ها ناقض رای مراجع است.

ولایت فقیه مورد تاکید انجمن بیشتر از آنکه ولی و حاکم جامعه اسلامی باشد ناظر بر اجرای احکام دینی است. یعنی بایستی در قبال حکومت ببیند کجا خطاست، جلوی آن را بگیرد.  این دیدگاه متاثر از نظر مرجع انجمن، آیت ا... خوئی است که ولی فقیه را مذکِر می داند. در این دیدگاه دیگر چندان سخن از اختیارات ولی فقیه به میان نمی آید. این دیدگاه نیز با معنی ولایت در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) متفاوت است.

انجمن هر گاه سخن از ولایت فقیه به میان آورده بسرعت آن را به ولایت عامه مراجع سوق داده است. به عنوان مثال انجمن در اوایل انقلاب در بیانیه به اعتقاد خود به ولایت فقیه تاکید کرد و مخاطبین رجوع به جزوه بسوی نور می دهد اما با رجوع به جزوه فوق  و تحلیل آن مشخص می گردد که منظور از ولایت فقیه مورد تاکید انجمن همان ولایت عامه مراجع می باشد.

در این جزوه چنین طرح می شود که :

تفویض اختیار آن است که رهبر معصوم بخشی از اختیارات خویش را واگذار می کند و اداره قسمتی از کستره فعالیت خویش را به دیگران می سپارد...(29)

اما بلافاصله گفته می شود که :

 و در این هنگام امام (علیه السلام ) رهبری مردم را به فقهای خود نگهدار و با ایمان سپرده زمام امور شیعه را در غیبت خویش بدست با کفایت ایشان دادند. (30و31)

انجمن چندان به دامنه اختیارات ولی فقیه اشاره ای ندارد. حتی در متن بالا آن را بخشی از اختیارات امام زمان(ارواحنا فداه ) می شمارد که با نظر امام خمینی (ره) مغایر است. امام خمینی در کتاب ولایت فقیه می فرمایند : " ولایت فقیه همان اختیارات رسول اکرم(صلوات ا... علیه) را دارد." شهید بهشتی در نقد اینگونه نگاه به  ولایت فقیه می فرماید :

حتی می نشینیم مسائل زمامداری و حکومت را می خواهیم با فرمولهای مربوط به مرجعیت معمولی حل کنیم و این محال است.محال چون فرمولهای مرجعیت کافی نیست... (32)

این گونه نگاه انجمن به ولایت فقیه را می توان در پیشنهادهای ایشان برای قانون اساسی نیز یافت. در این پیشنهادها فقهای شورای نگهبان را مراجع تعیین می کنند و فرماندهی کل قوا با رئیس جمهور است  و رهبری عملا یک دکور و شئ زینتی است.

بخش فوق را با نظر امام خمینی (ره) پیرامون ولی فقیه پایان می دهیم :

اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت (علم به قانون و عدالت) باشد به پا خواست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا می باشد؛ و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.

این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اکرم (ص) بیش از همه عالم است؛ و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر (ع) از همه بیشتر است؛ لکن زیادی فضائل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه ، صلوات ا... علیهم در تدارک و بسیج سپاه داشتند ، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است؛ منتها شخص معینی نیست روی عنوان " عالم عادل"  است.

وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم (ص) و ائمه (صلوات ا... علیهم) داشتند ، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد؛ برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهم السلام) و رسول اکرم(صلوات ا... علیه) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه برای کسی شان و مقام غیر عادی بوجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، "ولایت" مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است...

... مثلا یکی از اموری که فقیه متصدی ولایت آن است اجرای "حدود" است. آیا در اجرای حدود بین رسول اکرم(ص) و امام و فقیه امتیازی است؟ یا چون رتبه فقیه پائین تر است باید کمتر بزند؟...(33)

انجمن و اقتصاد

از آنجا که انجمن قبل از انقلاب تشکیلات گسترده ای داشته و برای اداره آن نیازمند مخارج سنگینی بوده لذا در تامین منابع مالی خمد هیچ حد و مرزی را نمی شناخته اند. بنابر ادعای آقای عماد الدین باقی در کتاب در شناخت حزب قاعدین زمان  در راس انجمن بعضا جمعی از سرمایه داران و تجار بزرگ بوده اند و منظور ایشان آندسته از سرمایه داران و تجاری است که خارج از چهارچوب اسلامی و دینی به جمع آوری ثروت مشغولند. طبیعی است که در چنین تشکیلاتی اهداف نیز در خدمت خواست سرمایه داران قرار میگیرد. از سوی دیگر انجمن در تامین منابع مالی خود متمسک به سرمایه داران وابسته به دربار از جمله خیامی(سهامدار شرکت ایران ناسیونال ) و... گردیده است و در چنین فضایی انتظار مبارزه و مخالفت با شاه غیرطبیعی به نظر می رسد. مسئله مهمتر اینکه در جامعه ای که کوخ نشینان بسیاری وجود داشت انجمنی ها به بهانه ی اینکه در این مکانها مجالس امام زمان (ارواحنا فداه) تشکیل می شود و یا اینکه خداوند حس زیبایی دوستی و راحتی را در نهاد و فطرت انسان گذارده است در ساختمانهای و بزرگ و تجملاتی می زیسته اند. معنی این حرکت در حقیقت منحصر کردن حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) به قشر مرفه می باشد. به عبارت دیگر فاصله میان محرومین کوخ نشین ومجالس امام زمان(ارواحنا فداه) اجازه حضور به آنها را نمی دهد. (34) 

نکته جالب رغبت سرمایه داران و بازاریان به این امر بود. چرا که گمان می شد با پرداخت وجوهات شرعی تکلیف از دوشمان برداشته می شود و  آرامش اخروی تامین می گردد. (35)

اقتصاد مورد نظر انجمن از جهات متعدد مورد نقد است لیکن بواسطه تخصصی بودن بحث نمی توان وارد آن شد. اما برخی شواهد من جمله مقابله با برخی اقدامات پس انقلاب که نفع آن به عموم مردم می رسیده و یا برچسب زدن به برخی از علما که اقدام به تبیین مواضع اقتصادی اسلام می نموده اند نشان از اختلافات میان دیدگاههای اقتصادی آنان می باشد. (36)

دین عوامانه

از جمله ایرادات تئوریک به انجمن ترویج نگاه عوامانه نسبت به دین است. یعنی دنبال دادن تحلیلی عوامانه از دین بوده و سعی می کردند برای سوالات از برخی مسائل دینی توجیهات عوامانه بیاورند. به عبارت دیگر می کوشیدند  میان تقاضا و خواسته ها و تمایلات خودشان با مسائل دین جمع کنند و به دین داری که مورد قبولشان است برسند.

نمود این عمل در درست کردن توجیهات عوامانه برای برخی فتاوا من جمله دو برابر بودن ارث مرد و یا فلسفه درست کردن برای برخی اعمال من جمله حج بوده است. حتی گفته می شود که برخی بازاریان تفسیر قرآن و یا فلسفه احکام می گفته اند. البته بدیهی است تفسیر قرآن و احادیث کار متخصصان و دین شناسان است و همانگونه که جلوی انجام این کار از سوی روشنفکران گرفته شده و خواهد شد، (37) هر قشر دیگری نیز که متخصص در این امر نیست نیز چنین است. البته این به معنی انحصاری کردن دین نمی باشد صحبت از وجود یک حقیقت حاکم بر قرآن و روایات است که تحلیلی هر کسی به معنای صحت آن نیست.

یکی دیگر از نشانه های این امر استناد بیش از حد انجمن به خواب و جایگزینی ادله عقلی با نقل خواب است. نوشته های انجمن سرتاسر پر از نقل خواب و کرامات می باشد.  معمول بوده که انجمن برای اثبات حقانیات و صحت اعمال خود مستند به خواب می شده است. البته بدیهی است که ما معتقد به کرامات و خواب هستیم اما سخن در جایگزینی آن به جای ادله عقلی است. حذف ادله عقلی و جایگزینی آن با خواب قدرت تفکر و تعقل را گرفته و در نهایت انسانهایی را به بار می آورد که ایمان منهای معرفت دارند. 

منابع :

1)       به و دافعه -  شهید مطهری

2)       قیام و انقلاب مهدی – شهید مطهری

3)       ده گفتار – شهید مطهری

4)       حسین عقل سرخ – حسن رحیم پور ازغدی

5)       صحیفه نور – مجموعه بیانات امام خمینی (ره) ولایت فقیه - امام خمینی(ره)

6)       منشور روحانیت - حضرت امام خمینی (ره)

7)       در شناخت حزب قاعدین زمان -  عماد الدین باقی

8)       روزنامه کیهان 6/2/82  مصاحبه با عباس سلیمی نمین

9)       شصت سال فراز و نشیب – سلسله مقالات سایت خبری بازتاب - فتاح غلامی

10)    جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران - رسول جعفریان

11)    ماهنامه سوره – دوره جدید شماره 3 – مصاحبه با سید عباس نبوی

پاورقی

1. حسین (ع) ، عقل سرخ – حسن رحیم پور ازغدی

2. منشور روحانیت – پیام حضرت امام خمینی (ره) به روحانیون 3/12/67

3. متن کامل اساسنامه انجمن به شرح زیر است :

مقدمه: به منظور فعالیت‌های علمی و آموزشی و خدمات مفید اجتماعی، با الهام از تعالیم عالیه اسلام و مذهب شیعه جعفری برای پرورش استعداد و تربیت انسان‌های لایق و کاردان و مقید به تقوی و ایمان و اصلاح جهات مادی و معنوی جامعه، مؤسسه‌ای به نام (انجمن خیریه حجتیه مهدویه) به قصد صد در صد غیرانتفاعی به شرح زیر تأسیس می‌شود.

فصل یکم: اسم، موضوع، هدف، مرکز و مدت و دارایی

ماده اول: اسم مؤسسه (انجمن خیریه حجتیه مهدویه ) است که این اساسنامه به اختصار انجمن نامیده می‌شود.

ماده دوم: موضوع و هدف: منظور از تشکیل انجمن، اجرای اموری است که ذیلا شرح داده می‌شود:

تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن با رعایت مقتضیات زمان به روش‌های مختلف زیر:

1ـ تشکیل کنفرانس‌ها و سمینارهای علمی و دینی در نقاط مختلف کشور با رعایت مقررات عمومی

2ـ چاپ و پخش جزوات و نشریه‌های علمی و دینی با رعایت قوانین مطبوعاتی کشور

3ـ تأسیس کلا‌سهای تعلیم و تدریس اخلاقی و معارف اسلامی با رعایت مقررات عمومی

4ـ ایجاد کتابخانه و قرائت‌خانه و اماکن ورزشی با رعایت قوانین مربوطه

5ـ انجام امور خیریه عمومی و مساعدت فرهنگی مؤسسات اسلامی و اخذ تماس با مجامع مشابه بین‌المللی با نظر مقامات ذی‌صلاحیت

6ـ تدارک جلسات آموزشی به منظور تربیت افراد برای مناظرات و مباحثات علمی، ادبی و مذهبی در محافل اسلامی با رعایت مقررات

7ـ تأسیس هر نوع مؤسسه فرهنگی نظیر دبستان، دبیرستان، مدارس عالیه و پرورشگاه با رعایت قوانین

8ـ ایجاد هر نوع مراکز درمانی نظیر بیمارستان و درمانگاه با رعایت مقررات وزارت بهداری

9ـ تبصره

تبصره 1ـ موضوع و هدف انجمن، ثابت و تا زمان ظهور حضرت بقیه‌الله امام زمان «ارواحنا فداه» لایتغیر خواهد بود اما برنامه‌های آن با توجه به شرایط زمان و نیاز جامعه، می‌تواند بر اساس حفظ هدف ملی و رعایت مقررات این اساسنامه تغییر و یا تعمیم شود.

تبصره 2ـ انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هرنوع دخالتی را که در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت.

ماده 3ـ مراکز انجمن در تهران است و صندوق پستی شماره برای مکاتبات آن در اختیار می‌باشد. در صورت اقتضا هیأت مؤسس می‌تواند با نظر مقامات ذی‌صلاحیت، نماینده گروه یا شعب انجمن را در تهران یا دیگر نقاط، اعم از داخل یا خارج کشور دایر نماید و افراد نیکوکار را به نمایندگی انجمن برای اجرای اهداف اساسنامه به خدمت دعوت کند.

4. استفتاء اول در سال 1390 ه.ق انجام شده و نظر دوم حضرت امام خمینی (ره)  مربوط به دوران تبعید ایشان  در نجف می باشد که در پاسخ به نامه یکی از علماء بیان فرموده اند.

5. سلسله مقالات سایت خبری بازتاب – فتاح غلامی

6. در شناخت حزب قاعدین زمان-  عماد الدین باقی  ص 81

به نقل از سخنان حجت الاسلام طبسی تولیت آستان قدس رضوی.

7. در شناخت حزب قاعدین زمان – عماد الدین باقی بخش اسناد ص 332

8. متن کامل این سخنرانی در انتهای کتاب در شناخت حزب قاعدین عماد الدین باقی منتشر شده است. البته حدس قریب به یقین این سخنرانی پس از انقلاب ایراد شده است که اگر این ادعا درست باشد کارنامه انجمن بسیار تاریک خواهد بود.

9. در شناخت حزب قاعدین زمان – عماد الدین باقی ص 58 و59

به نقل از مصاحبه حجت الاسلام خوئینی ها با روزنامه کیهان 17/4/1361

10. مصاحبه عباس سلیمی نمین با روزنامه کیهان 6/2/82

11. سلسله مقالات سایت خبری بازتاب

مصاحبه با روزنامه اطلاعات 6/11/60

12. صحیفه نور جلد 18 ص 36 و 37

13. در شناخت حزب قاعدین زمان – عماد الدین باقی  ص 131

 آخرین سفیر الهی و حکومت جهانی او – انتشارات هیئت اهل بیت قزوین

14. همان ص 139

15. قیام و انقلاب مهدی – شهید مطهری ص 61 تا 68 (متن حاضر در مقاله خلاصه نوشته فوق است.)

16. پیام حضرت امام خمینی(ره) درسالروز کشتار خونین مکه مکرمه و قبول قطعنامه

17. شناخت حزب قاعدین زمان – عماد الدین باقی  ص 33

روزنامه جمهوری اسلامی 29/3/62

18. در شناخت حزب قاعدین زمان – عماد الدین باقی  ص 79

وظیفه مردم در  غیبت امام زمان (عجل ا... تعالی فرجه) – حاج میرزا محمد تقی اصفهانی -  ص62

19. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی(ره) ص 147

20. صحیفه نور – جلد 15 ص 53

21. ده گفتار – شهید مطهری -  اصل اجتهاد در اسلام ص 115-110

22. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی (ره) - ص 71و72

23. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی(ره) – ص 22

24. سخنرانی شیخ محمود حلبی – پاورقی 8

25. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی (ره) - ص 37

26. همان ص38

27. همان ص 50

28. در شناخت حزب قاعدین زمان عماد الدین باقی ص109  

به نقل از  سخنرانی شهید هاشمی نژاد نشریه خراسان 20/8/1360( نقل به مضمون)

29. در شناخت حزب قاعدین زمان عماد الدین باقی ص 111

به نقل از جزوه بسوی نور متعلق به انجمن

30. همان

31. مثالهای دیگری را می توان در کتاب در شناحت حزب قاعدین یافت.  از جمله مهمترین مثالها بیانیه پایان فعالیتهای انجمن است که باز هم ولایت فقیه را به تبعیت از مراجع محدود می نماید.

32. در شناخت حزب قاعدین زمان عماد الدین باقی ص 113

به نقل از عروه الوثقی ش85 ص39

33. ولایت فقیه – حضرت امام خمینی (ره)  ص 51و52

34. در شناخت حزب قاعدین زمان – عماد الدین باقی 259-265

35. ماهنامه سوره دوره جدید شماره 3  ص 31-34 مصاحبه با سید عباس نبوی

36. در شناخت حزب قاعدین زمان – عماد الدین باقی 259-265

37. در شناخت حزب قاعدین زمان – عماد الدین باقی 259-265

 

 

بازشناسی مبانی فکری انجمن حجتیه / 2

بازشناسی مبانی فکری انجمن حجتیه / 2  http://www.edalatkhahi.ir/000376.shtml

متاسفانه در ماههای اخیر جریاناتی با تفکر انجمن حجتیه در کشور رونق گرفته و عده ای بی سواد و غافل را به نام دین و امام زمان ارواحنا فداه  دور خود جمع نموده اند. گرچه این عده مدعی اند که هیچ نسبتی با انجمن حجتیه ندارند لیکن کمی آشنایی با انجمن حجتیه می تواند ماهیت این جریانات را روشن نماید. بدین منظور مقاله مبسوط زیر که سه سال پیش نگاشته شده و در تعدادی پایگاههای اینترنتی منتشر گردید را مجددا منعکس می نماییم.

  

 

شنبه 9 تیرماه 1386  

 

انجمن و نگاه نسبت به مهدویت و ظهور

در نگاه انجمن حجتیه اعتقاد به حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) در محبت و دوستی  امام زمان (ارواحنا فداه) و تبعیت صرفا عبادی خلاصه شده است. در مجموعه نوشته ها و خطبه های اعضای انجمن هیچ نشانه ای از سایر ابعاد انتظار به چشم نمی خورد.

در یکی از نوشته های انجمن حجتیه گرچه بر این معنا که انتظار نشستن و منتظر شدن نیست و بایستی محیط را اصلاح کرد طرح می شود اما بلافاصله تمام اصلاح جامعه در نفی بهائیت و مبارزه به مبارزه اعتقادی با آن محدود می شود.

در این دیدگاه ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) به دو امر زمینه های منفی در جامعه و اعتقاد مردم به اسلام بر می گردد و نتیجه می گیرند که انسان منتظر بایستی خود و جامعه اش را نه در بعد اقتصادی اجتماعی و سیاسی بلکه فقط بعد اعتقادی بسازد و مهمتر آنکه بایستی نیروی خود را بالقوه نگه دارد تا حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) تشریف بیاورند و انقلاب جهانی را به ثمر برسانند.

در یکی از نشریات انجمن مسئولیتهای شیعه در هنگام غیبت چنین تفسیرمی شود. :

1-انتظار : وضع انتظار و ندیدن امام معصوم از بزرگترین مصیبتهاست. 2- تقلید از مجتهد جامع الشرایط 3- غمگین بودن بواسطه مفارقت آن حضرت 4- دعا برای تعجیل فرج آن حضرت 5-گریستن از دوری آن حضرت 6-تسلیم و انقیاد داشته باشد که برای امر امام( ارواحنا فداه) عجله نکند 7- صدقه به قصد سلامت آن حضرت.(13)

به وفور در کتاب انتظار بذر انقلاب از این امر که نبایستی در دوران غیبت انرژی را تلف کرد و بایستی قدرت مسلمین را برای قیام مهدی (ارواحنا فداه) نگه داریم تاکید شده است.

لذا همانگونه که مشاهده می شود ذره ای از مبارزه با حکومت جور و ظلم و ستم که یکی از ارکان اصلی انتظار می باشد سخن به میان نیامده است. اصل مبارزه با ظلم و ستم بنابر روایات و آیات قرآن کریم از مهمترین وظایف مسلمانان است که متاسفانه در این دید به فراموشی نظری و بویژه عملی سپرده شده است. البته انجمن پس انقلاب اسلامی در مقام نظر اندکی در این امر نرمش نمودند.

نشانه های ظهور در دیدگاه انجمن عبارت اند از :

در اثر شیوع گناه و فحشا مردم بدترین خلق خدا روی زمین می شوند و خداوند آنها را به سه بلا دچار می کند : جور سلطان ، قحطی زمان و ستم حکام.

مردم از هم بیزار و همدیگر را مورد لعن قرار داده و به روی هم آب دهان می اندازند و شهادت به کفر یکدیگر می دهند.

گرانی، قحطی، زلزله های پیاپی ، قتل و غارت ، شیوع گناه و فساد و...(14)

از آنجا که انجمن با کج فهمی کلیه نشانه های ظهور را در موارد فوق خلاصه کرده و تحقق آنان را علت ظهور می داند؛ طبیعی است که می توان با فساد و فحشا مخالف بود و نبود، یعنی در زبان با آن مخالفت کرد اما در عمل از ترویج آن  نگران نبود. در حقیقت ریشه های عدم اعتقاد انجمن حجتیه به مبارزه از اینجا نشات می گیرد.

در دید انجمن حجتیه ظهور امام زمان ( ارواحنا فداه) واکنشی است به توسعه ناهنجاری های اجتماعی و مظالم و مفاسد حاکمان  و محکومان. حال آنکه در حقیقت ظهور حضرت حجت پس از امتحان انواع حکومتها و حاکمان و شکست آنان و بوجود آمدن زمینه ی پذیرش حکومت حضرت از سوی مردم و در جهت تحقق آرمان انبیاء و معصومین و نجات مستضعفین می باشد. یعنی حکومت حضرت نه سلبی بلکه ایجابی است.

شهید مطهری انتظار را دوگونه می داند. : انتظاری که سازنده است و انتظاری که ویرانگر است.

ایشان علت این دو نوع برداشت را دو نوع فهم از انتظار می دانند. اگر انقلاب حضرت مهدی ( ارواحنا فداه) صرفا انقلابی سلبی و انفجاری باشد. یعنی همانگونه که اعضای انجمن بیان می کنند واکنشی به گسترش ظلم و فساد باشد آنگاه طبیعی است که هر اصلاحی محکوم است چرا که هر اصلاحی یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی گردد. در این نگاه سکوت در قبال فساد و ظلم هم معنا پیدا می کند. این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت می نگرند.

اگر نگاه به انتظار به معنای حلقه مکمل مبارزات اهل حق و اهل باطل باشد آنگاه سهیم بودن در این امر در گرو مبارزه و حضور در گروه حق می باشد. از آیات نیز چنین بر می  آید که ظهور حضرت مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان می باشد.(15) تاکید بر وجود مظلوم و ظالم از یک طرف، تاکید بر رخ دادن قیامهایی قبل از ظهور و وجود دولتی که به یاری حضرت خواهد شتافت همه دلیل بر این مدعاست که ظهور حضرت حلقه مکمل مبارزات گروه حق می باشد.  به گفته یکی از علما مسئله ظهور حضرت حجت مسئله مظلوم بودن (مورد ستم قرار گرفته) مردم است نه منظلم(ظلم پذیری) بودن آنان. امام زمان برای یک عده راحت طلب و آسوده خاطر ظهور نمی کند و اگر چنین باشد مبارزات همه ائمه و انبیاء زیر سوال می رود. 

جهاد و مبارزه در دیدگاه انجمن

آنچه حقیقت امر است اینکه انجمن متاثر از نگاهش به نسبت به ظهور یعنی نتیجه گسترش فساد و در پی آن عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور چیزی به عنوان مبارزه هم برایشان معنا ندارد. سکوت و سازش با رژیمهای مختلف و... نتایج آن نگاه است.

از بدیهی ترین مولفه هایی که از فعالیتهای انجمن استخراج می شود بحث دینداری خنثی است. بدین معنی که دینداری، هیچ خطری برای دیندار ندارد، دشمن ساز نیست با همه می سازد و...

به عبارت دیگر افرادی ادعای دفاع از دین و دینداری دارند اما به هنگام رنج و زحمت و مبارزه به انواع و اقسام بهانه ها از میدان فرار می نمایند. در این دینداری نه کسی کشته می شود، نه زندان می رود ، نه اسیر و نه شکنجه.

البته قطعا این مسئله مستقل از دین است، دینی که ما می شناسیم دین مصلحت دین است، نه مصلحت مومن. در این دین قیام امام حسین (ع) و صلح امام حسن(ع) هر دو معنی دارد. اگر قرار بود دینداری بی خطر باشد شهادت ائمه معصومین و همه مجاهدین در طول 15 قرن ظهور گسترش اسلام بی معنی می شد. اگر هدف ترویج و اشاعه فرهنگی، اسلامی است آیا ظالمین و ستمگران ما را تماشا می کنند تا فعالیت کنیم و آیا با آسایش و آرامش می توان؟

امام خمینی (ره) در قبال بحث مبارزه و راحت طلبی می فرمایند :

ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران ومرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.(16)

این چه دینداری است که سکوت در قبال این همه ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی را به همراه دارد. سکوت در قبال ظلم چرا؟

البته انجمن پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم تن به خطر نداده است. همیشه موید پیروزی پس از پیروزی بوده اند. لذاست که شائبه سرگرم شدن پررنگ تر است از مبارزه. چرا که مبتنی بر مبارزه نمی بایستی چنین باشد. با روحیه آهسته برو که گربه شاخت نزند نمی توان مبارزه کرد.

بهائیت که 30 سال انجمن باصطلاح با آن مبارزه نمود در یک حرکت ریشه ای و بنیانی امام خمینی(ره) در هم پیچید و از بین رفت و اینجاست که حقیقت مبارزه آشکار می شود.

  بر این اساس روند فعالیتها و باصطلاح مبارزات انجمن از این زاویه به شدت مورد نقد و ارزیابی است.

 

مبارزه با معلولها به جای علتها

از جمله ایرادات وارده روند باصطلاح مبارزه که انجمن به آن معتقد است جایگزینی معلولها به جای علتهاست.

انجمن روزگاری بهائیت را به عنوان اصلی ترین دشمن تشخیص داد و اقدام به مبارزه با آن نمود. اما چگونگی مبارزه انجمن با بهائیت مبارزه با معلولها بود و نه علتها :

چگونه است که وزرای بهایی شاه هیچگاه مورد نقد و برخورد و مبارزه انجمن قرار نگرفت؟ در زمانی بیش از نیمی از وزرای کابینه پهلوی بهایی بودند آنگاه انجمن حجتیه جهت مبارزه با بهائیت از همین رژیم اجازه می گرفت که شرح آن گذشت. سازش برای چه؟ با که؟ و تا کجا؟

اگر بهائیت ریشه اش اسرائیل و آمریکا و انگلیس بود چگونه است که انجمن هیچگاه با علت بهائیت یعنی آمریکا و اسرائیل مبارزه ننموده است.

شهید رجایی در این باره می گوید :

آن موقعی که برادران و خواهران مان زیر شکنجه فریاد می کشیدند اینها می رفتند ثابت کنند که بهائیتبر حق است، یا باطل است. و دقیقا  در مقابل با مبارزه قرار گرفته بودند...(17)

خارج از دو موضوع فوق چگونه است که مبارزه با بهائیت فقط بعد اعتقادی به خود گرفته و بوی اقتصادی و سیاسی است. مگر می شود این ابعاد را از یکدیگر جدانمود. مگر می شود با فرقه ای که یکی از شعارهای اصلی اش جدایی از سیاست است مبارزه ی غیر سیاسی کرد.

این چگونه مبارزه ای است که انجمن برای آن نه تنها با رژیم و قدرتمندان مبارزه نمی کرده بلکه تن به همکاری با ساواک، تکریم شاه وحتی همکاری در مقابله با مبارزین انقلاب اسلامی است.

 

تقیه 

گاها انجمن برای توجیه سکوت و سازش با رژیم به بحث تقیه استناد می نماید. آنها تقیه را از

تعریف حاج میرزا محمد تقی اصفهانی استفاده می کنند. ایشان تقیه را چنین تعریف می نماید :

"معنی تقیه که واجب است، این است که شخص مومن در جائی که اظهار حق کردن برای او خوف و ضرر عقلائی به جان و مال یا آبروی او هست خود را نگه دارد و اظهار حق نکند بلکه اگر ناچار شده بجهت حفظ جان یا مال یا آبروی خود به موافقت کردن با مخالفان بزبان، با آنها موافقت کند قلب او مخالف زبان او باشد." (18)

در این تعریف هیچ جایی برای زمانی که دین در خطر می افتد و بنا به آیه شریفه قرآن با مال و جان و آبرویتان در راه خدا جهاد کنید قرار داده نشده است. حال آنکه حفظ اسلام قطعا اولی تر از حفظ جان و مال و آبروست و این صراحت قرآن است. آنچه مهم است اینکه تقیه برای حفظ ایمان است نه برای مومن لذاست که این مسئله نه تنها عقلی و شرعی به نظر نمی رسد بلکه بیشتر شبیه توجیه و اختیار کردن بهانه برای فرار از مبارزه و عملی کردن این دیدگاه که بایستی نشست تا امام زمان (ارواحنا فداه) تشریف بیاورند می باشد.

امام خمینی (ره) در این باره در کتاب ولایت فقیه می فرمایند :

تقیه برای حفظ اسلام و مذهب بود که اگر تقیه نمیکردند مذهب را باقی نمی گذاشتند، تقیه مربوط به فروع است مثلا وضو را اینطور یا آنطور بگیر؛ اما وقتی اصول اسلام ، حیثیت اسلام، در خطر است، جای تقیه و سکوت نیست.(19)

 

دین و سیاست

انجمن در قبال عدم دخالت در مبارزات به گونه ای مبارزه با رژیم را کار سیاسی پنداشته و معتقد است که آنها در سیاست دخالت نمی کنند. و این جزء اساسنامه آنهاست. البته همانطور که قبلا گفته شد دلیل اصلی شکل گیری این تفکر به مسائل شخصی شیخ محمود حلبی بر می گردد و آنچه که در اساسنامه آنها آورده شده است نیز از همان جا نشات می گیرد. انجمن در برهه ای برای عدم دخالت در سیاست از اعضای خود تعهد کتبی  اخذ می نموده است.

البته نقش مرجع تقلید انجمن و همچنین فزونی یافتن اهمیت بهائیت در ذهن اعضای انجمن نیز مضاف بر این علت شد. به گونه ای که طالب هیچ گونه مزاحمتی در راه مبارزه با بهائیت (بنا بر تعریف خود) نبودند.

 آنها در توجیه این مطلب که چرا در مبارزات شرکت نکردید دلیل می آورند که  عده رسالت مبارزه (همان کار سیاسی در ادبیات آنها) دارند و یک عده هم بایستی بنشینند و دفاع علمی و اعتقادی کنند و ما در طول دوران مبارزه چنین کرده ایم.

البته پاسخ چنین ادعاهایی روشن است.

مگر انقلاب اسلامی و مبانی اعتقادی را می توان از سیاست نمود و مگر سیاست و دخالت در آن جزئی از مبانی اعتقادی ما نیست. به قول حضرت امام خمینی (ره) :

ما مکلفیم به اینکه در امور دخالت کنیم. ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم و مکلفیم همانطور که پیغمبر می کرد. (20)

 

نگاه نسبت به مرجعیت 

از دیگر ادله ای که انجمن برای سکوت خود و عدم شرکت در مبارزات و سکوت در قبال جنایات رژیم پهلوی می آورند بحث مرجعیت است. می گویند که ما مقلد آقای خویی هستیم و ایشان به مبارزه حکم ندادند. شهید مطهری در قبال اینگونه تقلید می فرمایند :

تقلید بر دو نوع است : ممنوع و مشروع. یک نوع تقلید است که به معنای پیروی کورکورانه از محیط و عادت است که ممنوع است. اخیرا در بعضی از مردم که در جستجوی مرجع تقلید هستند می گردیم کسی را پیدا کنیم که آنجا سر پسپاریم.، می خواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده است سر سپردن نیست، چشم باز نگه داشتن است. تقلید اگر شکل سرسپردگی پیدا کرد هزارها مفاسد پیدا می کند.... دانش تشخیص بسیاری از اعمال و خلافکاریها را خداوند در فطرت همه افراد بشر قرار داده و اگر کسی بگوید "جاهل بر عالم بحثی نیست، ما دیگر نمی فهمیم شاید تکلیف شرعی چنین و چنان اقتضا کرده باشد و مثال اینها" این شریک جرم است و اگر مرجعی هر راه خطائی رفت او هم دنبالش می رود این مفسده ایجاد می کند.(21)

البته گاها مسئله را به گونه ای دیگر طرح می نمایند :  که یک حکم داریم و یک موضوع ( یا همان مصداق حکم ) مثلا حکم اینست که با طاغوت مبارزه کنید و مصداق آن رژیم پهلوی. آنگاه می گویند تعیین حکم با مرجع است و تعیین مصداق با مقلد و مرجع کاری با مصداق نداشته باشد و اگر هم داشت مقلد ملزم به اطاعت نیست و بدین وسیله عدم شرکت خود در مبارزات را توجیه می کردند. می گویند ما که حکم نداریم در سال 42 با آمریکا مبارزه کنید لذاست که موضوع است.  بر این دلیل چندین اشکال وارد است:

اول اینکه اگر به عهده شماست چگونه است که مبارزه را تشخیص ندادید حال آنکه بخش زیادی از مراجع تشخیص دادند.

دوم اینکه آقایان وظیفه مرجع را اشتباه فهمیده اند. در این مورد حضرت امام خمینی (ره) در کتاب شریف ولایت فقیه در بحث پیرامون روایت "الفقها امنا الرسل.... "  می فرمایند  :

به حکم عقل و ضرورت ادیان ، هدف بعثت و کار انبیا(ع) تنها مسئله گویی و بیان نیست... در حقیقت مهمترین وظیفه انبیا(ع) برقرار کردن نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است. که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد... بنابر این "الفقها امنا الرسل" یعنی کلیه اموری که به عهده ی پیامبران است، فقهای عادل موظف و مامور انجام آنند...(22)

امام در بخش دیگری از کتاب ولایت فقیه خود می فرمایند :

اسلام را به مردم معرفی کنید تا نسل جوان تصور نکند که آخوندها در گوشه نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس می خوانند و کاری به سیاست ندارند؛ و باید سیاست از دیانت جدا باشد. این را که باید دیانت از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند.(23)

لذاست که وظیفه فقها این نیست که مسئله بگویند و کنار بنشینند. که خود مجری هستند و بایستی وارد مصداق بویژه در چنین مسائلی گردند.

و سوم در ملاک های اعلمیت مراجع بحث دانایی به مسائل اجتماعی و سیاسی هم می باشد چرا که اینها جزو اسلام است و اگر مرجعی فاقد چنین شرطی باشد اصولا در بحث اعلمیت ایشان شک و تردید است.

دیدگاه انجمن نسبت به تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور

بر اساس کج فهمی انجمن از برخی احادیث و ادعیه ، معتقد می باشند که مبارزه و به تبع آن تشکیل حکومت قبل از ظهور امام زمان ( ارواحنا فداه) باطل است.  به عنوان مثال به حدیث زیر از امام صادق(علیه السلام) استناد می کنند که طبق تحلیل انجمن قیام و به طبع آن تشکیل حکومت اسلامی باطل خواهد بود. چرا که مقدمه تشکیل حکومت اسلامی قیام و مبارزه است :

 تا ظهور امام قائم ما زمانش فرا نرسد خروج نکرده و نخواهد کرد احدی از ما برای دفع ظلم و جور آنها و اقامه حق جز آنکه مبتلای به قتل و شهادت بشود و هر که قیام کند جز آنکه بر غم و اندوه ما و شیعیان بیفزاید کاری از پیش نبرد.

بر این اساس انجمن معتقد است که حکومت نمی تواند بر مبنای عدالت شکل بگیرد و بایستی بر مبنای عصمت پایه ریزی شود. در این باره موسس انجمن می گوید :

اول شما یک افسر، یک پیشوا و رهبر معصوم... پیدا کنید، یک رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نقطه عصمت نه عدالت....

...الان هم می گویی حکومت اسلامی خوب است، شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید، اونی که معصوم از خطا باشد نشان بدهید، اونی که هوا و هوس و حب ریاست و شهرت و غضب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در آن اثر نکند نشان بدهید، او بیاید توی میدون ، جلو بیفتد ملت می افتد به خاک پایش، تمام روحانیین قربان خاک پایش میشوند.

... عادل گاهی اشتباه می کند، خون مردم ، مال مردم، عرض مردم، ناموس مردم رانمی توان به کسی داد که خطا می کند نمی توان سپرد به کسی که هوی و هوس دارد، باید به کسی سپرد ناموس مردم را عرض مردم را جان مردم را مال مردم را به کسی که گناه نکند به کسی که خطا و اشتباه نکند و خلاصه به کسی که معصوم باشد... انشاء ا... تعالی بیاری خدا و لطف خدا آن حاکم اسلامی آن حاکم الهی که معصوم از هر خطا و اشتباه است و معصوم از هر گناه است. حضرت بقیه ا... الاعظم ولی ا... الاعظم امام زمان ( ارواحنا لتراب مقدمه فدا... (24)

مهمترین ایراد مطرح در استناد به حدیث کنار گذاشتن حجم انبوهی از احادیث و روایات که بر مبارزه ی مسلمانان و منتظران تاکید نموده اند و علم کردن حدیثی است که در سند آن نیز تردید است.  جدای از میزان صحت و سقم آن شهید باهنر پاسخ می دهد که :

... این در مورد قیامهای بداعیه مهدویت است یعنی قیامهایی بنام مهدی( ارواحنا فداه) قبل از ظهور مهدی...

ما در قبال دلیل دوم مبنی بر ضرورت وجود معصوم بایستی گفت که بحث حکومت در اسلام بحث وظیفه است. حضرت امام خمینی (ره) در کتاب شریف ولایت فقیه در یک فصل به طور مفصل به بحث پیرامون ضرورت تشکیل حکومت اسلامی می پردازند. ایشان مهمترین دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را ماهیت و کیفیت قوانین اسلام و ضرورت اجرای آن ، نیازمندی اجرای احکام به وجود نظام و حکومت، سنت و رویه رسول خدا(صلوات ا... علیه)  و امیرالمومنین (علیه السلام ) می دانند.

ایشان در قبال لزوم انقلاب سیاسی میفرمایند :

شرع و عقل حکم می کند که نگذاریم وضع حکومتها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا کند

ایشان پیرامون این مسئله به طرح ادله مختلف می پردازند و من جمله بحث لزوم نجات مردم مظلوم و محروم را طرح می نمایند :

ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیرالمومنین در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر میدهد و می فرماید : "کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا" دشمن ستمگر و یاور و پشتیبان ستمدیده باشید. علمای اسلام موظفند با انحصار طلبی و استفاده های نا مشروع ستمگران مبارزه کنند؛ و نگذارند عده کثیری گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگران غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر ببرند. امیرالمومنین (ع) می فرماید من حکومت را به این علت قبول کردم که خداوند تبارک و تعالی از علمای اسلام تعهد گرفته و آنها ملزم کرده که در مقابل پرخوری و غارتگری ستمگران و گرسنگی و محرومیت ستمدیدگان ساکت ننشینند و بیکار نایستند....(25)

... وظیفه علمای اسلام و همه مسلمانان است که به این وضع ظالمانه خاتمه بدهند و در این راه که راه سعادت صدها میلیون انسان است، حکومتهای ظالم را سرنگون کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند. (26)

اکنون که شخص معینی از طرف خدا تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی خواهیم؟ اسلام فقط برای 200 سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت اینست که تمامی حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری می خواهند بکنند. و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم؛ رد نمی کنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ارواحنا فداه) موجود بود باید بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت است از علم به قانون و عدالت در عده بیشماری ار فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجماع کنند، می توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند. (27)

لذاست که با اوصاف گفته شده اینکه نبود معصوم در دوران غیبت سبب این می شود که از تشکیل حکومت اسلامی صرف نظر شود چندان با مبانی عقلی و شرعی سازگاری ندارد. در دیدگاه حضرت امام(ره) شرط عدالت کفایت می کند تا در جهت زمینه سازی ظهور و اجرای احکام الهی حکومت اسلامی تشکیل شود.

بازشناسی مبانی فکری انجمن حجتیه / 1

وبلاگ خودجوش :
بازشناسی مبانی فکری انجمن حجتیه / 1  http://www.edalatkhahi.ir/000375.shtml

متاسفانه در ماههای اخیر جریاناتی با تفکر انجمن حجتیه در کشور رونق گرفته و عده ای بی سواد و غافل را به نام دین و امام زمان ارواحنا فداه  دور خود جمع نموده اند. گرچه این عده مدعی اند که هیچ نسبتی با انجمن حجتیه ندارند لیکن کمی آشنایی با انجمن حجتیه می تواند ماهیت این جریانات را روشن نماید. بدین منظور مقاله مبسوط زیر که سه سال پیش نگاشته شده و در تعدادی پایگاههای اینترنتی منتشر گردید را مجددا منعکس می نماییم.

  

 

 

مقدمه

در چرایی و ضرورت بحث

بازخوانی تاریخ اسلام نشان می دهد که در طول چهارده قرن گذشته اکثر ضرباتی که متوجه مسلمانان گشته است از کج فهمیهای بخشی از مسلمانان بوده است. از جنگ احد تا حوادث پس از رحلت رسول اکرم (صلوات ا... علیه)  ماجرای خوارج، شهادت حضرت امام حسین (علیه السلام) و غربت معصومین همه مسائلی است که مسلمین مسبب اصلی تحمیل آن بر جامعه اسلامی بوده اند، نه دشمنان خارجی.

عمده ویژگی های چنین جریاناتی تلفیق جهالت با عبادت، تنگ نظری و پیروی های صرفا شعاری نه قلبی می باشد. یعنی ایمان منهای معرفت که به گفته شهید مطهری همیشه منجر به سوء استفاده منافقین از دلسوزی های جاهلانه گشته است. نتیجه قوت گرفتن آنها استحاله اسلام، حذف محتوا و ماندن پوسته تو خالی خواهد بود. به گفته استاد رحیم پور ازغدی:

این روند مسخ مذهب؛ تفکیک مذهب از حکومت، تفکیک اخلاق از سیاست، حذف "محتوا" و "حفظ شکل" بود که به مبهم و مجهول الهویه کردن اسلام، هزار قرائتی کردنش، تفسیر به رای قرآن، تحریف دین و منحط کردن اسلام انجامید و همین هدف آنهاست؛ نه از صحنه روزگار برانداختن اسلام، که می دانند ممکن نیست. آنان نمی خواستند اسلام را محو کنند، می خواستند آن را مات کنند. اسلامی می خواستند و می خواهند بسازند که دیگر با گنج قارون و تخت فرعون، کاری نداشته باشد. یک اسلام بی طرف که با سیاست و اجتماعیات و حکومت و عدالت و حقوق بشر، کاری نداشته باشد. یک مذهب فردی و عبادی و خصوصی که ربطی به این مسائل عینی نداشته باشد و در حوزه حقوق بشر دخالت نکند. می خواستند دین را به مقداری شعائر خنثی و غیر عینی و غیر سیاسی تبدیل کنند و یک اسلام خواب و گیج و کور بسازند و تحویل مردم بدهند.(1)

خون دلی که اسلام از این دسته افراد خورده است به هیچ وجه قابل انکار نیست. مشابه جریانات صدر اسلام در طول مبارزات تاریخی ملت ایران برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی نیز وجود داشته است. جملات بسیاری از حضرت امام خمینی(ره)  شاهد این مدعاست. به عنوان مثال ایشان در پیام تاریخی خود به روحانیت می فرمایند :

دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه ی دربار می سائیدند یک مرتبه متدین شده و بر روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند، تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان (ارواحنا فداه)  را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رح می دهد فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابی شده اند. ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.(2)

شاید ذکر مقدمات فوق  بتواند پاسخی به چرایی بحث از انجمن حجتیه در شرایط فعلی باشد. در حقیقت این جریان یک نمونه از چنین جریاناتی در عصر حاضر می باشد.  هدف اصلی بحث عبرت گرفتن از جریان تاریخی این گروه برای شرایط امروز می باشد. هدف اصلی نقد و بررسی تفکر است نه تشکیلات. شاید بسیاری تشکیلات حذف شوند اما تفکر آنها باقی بماند و چه بسا بسیاری از تشکیلاتها باقی بمانند اما تفکرشان محو گردد. آنچه مهم است مواجهه با روحیه خوارجیگری است.

لذا دلیل اصلی پرداختن به این موضوع عبرتهایی است که بازشناسی جریان حجتیه برای ما و زندگی روزانه و رو به آینده مان دارد. عبرتهایی برای جریان مبارزه با شرق و غرب و مستکبرین عالم. آفتها و انحرافهای انجمن زنگ هشداری است برای ما که دچار این آفتها نشویم. بازشناسی انجمن از حیث یکی از جریاناتی که در عصر حاضر مصداق کج فهمی و جهالت شده اند حائز اهمیت می باشد و مطالعه ما نه بخاطر انجمن که بخاطر خودمان و نسل خودمان است.

چند نکته مهم

* مخاطب اصلی ما در این نوشته لایه هادی و اصلی انجمن است که نقش عمده ای در جهت گیری جریان داشته است. قطعا برخورد با سایر لایه های انجمن به گونه ای دیگر می باشد.

* در سیر این مطالعات مطالب ضد و نقیضی مطرح بوده که مبتنی بر اعتقادات اخلاقی و دینی تلاش شده است آنچه مسلم و محکمتر است مطرح و در غیر اینصورت دیدگاههای متفاوت مطرح شود و ارزیابی به  خواننده واگذار شود.

* باتوجه به اینکه هدف نقد فکری می باشد مباحث تاریخی جهت ارائه کلیات و تصویر سازی به طور مختصر ارائه گشته است.

* شاید در جریان طرح موضوع این شائبه پدید آید که منجر به اختلاف افکنی می شود و شاید بعضا به سخنان مقام معظم رهبری در سال 60 استناد شود که عمده کردن این مسئله کار اشتباهی است.(رجوع شود به بخش  انجمن پس از انقلاب) در پاسخ بایستی تاکید کرد که اولا اگر نتیجه بحث اختلاف میان کسانی است که به دین حداکثری می نگرند و کسانی که به دین حداقلی یعنی دین جدای از سیاست و اقتصاد و اجتماع می نگرند که هیچ باکی نیست و اینجا صحبت از مبانی و اصول است که گذشت و تساهل و تسامح جایز نیست اما قطع به یقین بدنیال این نیستیم که به طرح مصادیق و خلاصه کردن جریان در چند نفر و... بپردازیم. آنچه مطرح است تشریح مبانی و اصول کلی است.

تاریخچه مختصر و برخی نکات مهم تاریخی

یکی از جریانات مهم و تاثیر گذار بر شرایط سالهای بعد از 1320 گسترش و تسلط فرقه بهائیت در ایران بوده است.  احساس خطر جامعه روحانیت از این جریان منجر به گرایش روحانیون به سمت خنثی سازی و مقابله با اقدامات این فرقه گردید.

انجمن حجتیه در حقیقت پس از ملی شدن صنعت نفت و قبل از کودتای 28 مرداد در سال 1331 با نام انجمن ضد بهائیت آغاز به کار کرد.

 

آشنایی با شیخ محمود ذاکرزاده تولایی 

موسس انجمن شیخ محمود ذاکر زاده تولایی مشهور به حلبی است. ایشان در مشهد متولد شد. در دوران جوانی جزء خطبا و علمای مشهور و فعالین سیاسی مشهد بوده است.  وی در رادیو مشهد به سخنرانی می پرداخت. ایشان در اثر کج فهمی تعالیم اساتید خود به اخباریگری گرویده است.

کار عمده شیخ محمود حلبی پس از شهریور 1320 مبارزه با بهائیان در  قالب منبر و خطابه بوده است. وی در مبارزات ملی شدن صنعت نفت شرکت داشته است، اما بواسطه اختلاف میان رهبران مبارزه، شکست مبارزه در جریان کودتا و عدم موفقیت در ورود به مجلس هجدهم از فعالیتهای سیاسی و مبارزه ناامید شده و ریشه این تفکر که "بایستی بنشینیم تا امام زمان (ارواحنا فداه) بیایند و امور را اصلاح نمایند" شکل گرفت.

 

علل گرویدن حلبی به تاسیس انجمن 

 در این که چرا شیخ محمود ذاکر زاده تولایی معروف به حلبی اقدام به تشکیل این انجمن نمود دیدگاههای متفاوتی وجود دارد :

برخی معتقدند که رژیم به دنبال سرگرم کردن جوانان مذهبی و غافل کردن آنها از مبارزه با رژیم (چه قبل و چه بعد از کودتا)بوده است، لذا اقدام به رشد و ترویج فرقه ضاله بهائیت نمود. یعنی علت تشکیل انجمن حجتیه را واکنش به گسترش فرقه بهائیت می دانند. البته برخی معتقدند که شیخ محمود حلبی خود مهره ساواک بدین منظور بوده است که در این مورد اسنادی در دست نمی­باشد.

دیدگاه دیگر معتقد است که در جریان اقدام روحانیت علیه بهائیت، شیخ محمود حلبی به همراه همکلاسی اش سید عباس علوی از سوی استادشان میرزا مهدی اصفهانی مامور به تحقیق پیرامون بهائیت می گردند که در طی این مسیر سید عباس علوی به فرقه بهائیت می پیوندد و این امر موجب حساسیت بیش از حد حلبی و احساس خطر بیش از پیش نسبت به این فرقه می شود.

دیدگاه سوم معتقد است اختلاف میان آیت ا... کاشانی و دکتر مصدق در کنار شکست شیخ محمود حلبی در انتخابات مجلس هفدهم منجر به دلسردی وی از فعالیتهای سیاسی و مبارزه با رژیم و گرویدن به مبارزه! (به معنی فعالیت اخباری گونه و اعتقادی صرف ) با بهائیت گشته است.

برخی دیگر که بیشتر اعضای انجمن می باشند معتقدند که علت تشکیل انجمن خوابی است که آقای حلبی دیده که در آن حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) ایشان را به تشکیل انجمن سفارش نموده است.

که در یک جمع بندی گسترش فرقه بهائیت، تلاش رژیم برای سرگرم کردن جوانان مذهبی و دلسردی شیخ محمود حلبی از شکست مبارزات ،  قابل جمع و می توان آنها را علل گرایش ایشان به تاسیس انجمن حجتیه دانست.

 

بررسی مختصر اساسنامه

انجمن حجتیه با نام انجمن ضد بهائیت در سال 1331 تاسیس و سپس در سال 1336 با تدوین اساسنامه کار خود را با نام انجمن خیریه حجتیه مهدوی آغاز نمود.

در اساسنامه آن هدف از تاسیس را تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن با رعایت مقتضیات زمان  اعلام نمود. از مهمترین نکات تاکید بر عدم دخالت انجمن در امور سیاسی بود. بگونه ای که قید گشته است :

 انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هرنوع دخالتی را که در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت.(3)

 از سایر نکات مهم در اساسنامه که بعدها به شدت مورد انتقاد انقلابیون قرار گرفت؛ پذیرش رژیم حاکم و تاکید بر این نکته که تمام فعالیتها در چهارچوب قوانین کشور انجام می پذیرد بوده است. تقریبا در  تمامی بندهای اساسنامه به گونه ای بر این بحث تاکید شده است.  

 

انجمن قبل از انقلاب

انجمن مدعی است که در طول دوران فعالیت اش مورد تایید مراجع بوده است. این مطلب متاثر از ماهیت مذهبی انجمن و خطر بهائیت در آن برهه بوده است. بهتر آنست که بگوییم چون کسی تصور مبارزه و سرنگونی رژیم را نمی کرد مبارزه با بهائیت می توانست کار مقبول و مفیدی باشد و در اولویت قرار گیرد. البته در این بین نمی توان از نقش و تاثیر سوالات جهت داری که انجمن جهت تایید خود از مراجع پرسیده است صرف نظر کرد. در این میان حضرت امام خمینی (ره) هیچگاه به طور کامل انجمن را تائید نکرده اند. ایشان یک بار مشروط بر صحت ادعاهای درج شده اجازه استفاده از وجوهات شرعیه را می دهند و پس از آن (بویژه پس از شروع مبارزات) دیگر تایید ننموده اند.(4)

از نکات تاریک تاریخچه انجمن سازش با رژیم پهلوی و همکاری با ساواک است. بگونه ای که خود اعضای انجمن گزارش جلساتشان را به ساواک فرستاده و اگر خدای ناکرده مزاحمتی برای جلسات انجمن یا اعضای آن پدید می آمد به محض روشن شدن ارتباط آنها با انجمن مسئله رفع می گشت. ممانعت شهربانی در برگزاری مراسمات یزد و مذاکرات حلبی از تاریک ترین این مسائل است که در آن شیخ محمد حلبی با تکریم و تجلیل از جنایتکاران پهلوی و شاه ملعون یاد می کند.(5)

طرفین از این ارتباط رضایت داشته و حتی در اسناد ساواک آمده ایشان جزء آن دسته از سخنرانانی که علیه حکومت سخن بگویند نیستند.  البته در تاریخ سخنرانی های ایشان هم بویژه از سال 1342 به بعد چیزی مبنی بر رد این ادعا یافت نمی شود. نقل شده است که در جلسه ای در حدود  سال 1345 که  آقای حلبی و شهید مفتح و جمعی دیگر از علما حضور داشته اند، شهید مفتح  از اختناق و ممانعت از سخنرانی های مذهبی انتقاد و گله می کردند، آقای حلبی برمی آشوبد و اظهار می دارد که بد می کنید شما، بر خلاف مصالح مملکت صحبت می کنید دستگیرتان می کنند ولی ما کمیسیونها و کنفرانسهای عظیم تشکیل می دهیم و هیچکس مزاحم ما نمی شود.(6)

این مسئله آنقدر حاد بوده است که انجمن در سال 1356 و پس شهادت آقا مصطفی خمینی و چاپ مقاله اهانت آمیز نسبت به حضرت امام خمینی (ره) علی رغم تمامی ظلمها و فسادهای دربار و شهادت مبارزین و شکنجه آنان توسط ساواک  باز هم از سازمان مخوف برای ادامه حیات خود مجوز می گیرد.(7)

برخی مبتنی بر دید سرگرمی نسبت به انجمن معتقدند ساواک میان آنها و بهائیت موازنه برقرار می نموده است. یعنی در برهه ای آنها را در محدودیت و  در برهه ای دیگر بهائیان را محدود می نموده است که چگونگی آن بستگی به شرایط رژیم داشته است.

لذا جمع بندی این گونه رفتار نشان می دهد مسئله بهائیت آنچنان در ذهن و فکر آنها حائز اهمیت گشته که بقاء بر هر چیزی ارجح بوده است.

انجمن در خلال مبارات بواسطه دید بسته خود نسبت به مرجعیت، حضرت امام خمینی (ره) را در کنار سایر مراجع یکسان می دیدند و لذا  خود را شرعا ملزم به حضور در مبارزات نمی دانستد و حتی تقابل و تمسخر هم می نمودند.در قبال این مسئله اسناد و رویدادهای متعددی است من جمله سخنرانی مشهور آقای حلبی(8) و واقعه نیمه شعبان 1357 و...

در نیمه شعبان 1357 حضرت امام خمینی(ره) در اعتراض به جنایات رژیم  برگزاری جشن و چراغانی را تحریم نمودند لیکن انجمن این اعتصاب را شکست و اقدام به چراغانی کوچه و خیابانها نمود.

برخی جملات مانند :

مشت بر درفش چه می تواند بکند... چه کسی با آمریکا می تواند طرف بشود... یک خودکاری دستش گرفته یک اعلامیه ای نوشته و می خواهد آمریکا را شکست بدهد.(9)

نیز منسوب به انجمنی ها می باشد.

 

انجمن پس از انقلاب 

انجمن پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتها در سردرگمی بوده و از هر گونه موضع گیری خودداری نموده است. اما پس از مدتی با اصلاح اساسنامه اش سعی در همراهی انقلاب نمود (اما آیا این همراهی همچون همراهی با رژیم شاه بود ؟ در ادامه مقاله خود قضاوت نمائید.) لیکن شواهد حاکی از باقی ماندن روحیه دینداری بی خطر و عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی و... می باشد. من جمله اینکه انجمن همیشه موید پیروزی پس از پیروزی بوده است. به عنوان مثال پس از پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل اقدام به تبریک به مسئولین و حضرت امام (ره)  می نمود. لیکن هیچ دعوتی مبنی بر حضور در عرصه مباررات انقلاب در طول 5 سال حیات رسمی پس از انقلاب از انجمن دیده نشده است. 

البته در قبال برخوردی که با انجمن پس از انقلاب انجام پذیرفت انتقادهای بسیار زیادی می باشد. منشا این انتقادها بحث لایه های انجمن می باشد. عده ای معتقدند که انجمن از سه لایه افراد تشکیل شده است. لایه اول عناصر وابسته به رژیم ستمشاهی که یا مغرض بوده اند و یا کج فهم. لایه دوم عناصر عافیت طلب و لایه سوم اشخاص مومن و مسلمانی که صادقانه راه را اشتباه تشخیص داده بودند.(10) بر این اساس برخورد تند اول انقلاب اگر برای دو گروه اول درست باشد ( که البته چنین است) برای گروه سوم اصلا صحیح نبوده و انقلاب می توانست از پتانسیل و صداقت آنها استفاده نماید. البته مشخص است که لحن تند و شدید امام خمینی (ره) در سخنرانی 21/4/1362 و منشور روحانیت بیشتر متوجه دو گروه اول بوده است.

در همین مورد حضرت آیت ا... خامنه ای (حفظه ا... تعالی) که در آن زمان سمت ریاست جمهوری را بر عهده داشته اند چنین می فرمایند :

انجمن حجتیه به آن عده‌ای گفته می‌شود که در طول بیست و چند سال همت خود را مصروف می‌کردند برای پاسخگویی و مقابله با شبهات بهائی‌ها در ایران. البته می‌دانیم که بهائی‌ها بیشتر یک باند سیاسی بودند تا یک گروه مذهبی و فکری،‌ اما این سؤال که اینها چگونه هستند...‌ به نظر من این سؤال یک سؤال طبیعی و درستی نیست. من بدون اینکه شما را در طرح این سؤال متهم بکنم، نفس وجود این مسأله را و عمده کردن مسأله انجمن حجتیه را در جامعه متهم می‌کنم و کسانی را که برای اولین بار این شایعه و این بحران مصنوعی را سعی کردند که به وجود بیاورند ناخالص می‌دانم. به نظر من در میان افرادی که در انجمن حجتیه هستند، عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز برای انقلاب، مؤمن و به امام و ولایت فقیه و در خدمت کشور و جمهوری اسلامی پیدا می‌شوند. همچنانکه افرادی منفی،‌ بدبین، کج‌فهم، بی‌اعتقاد و در حال نق زدن و اعتراض هم پیدا می‌شود. پس انجمن از نقطه‌نظر تفکر سیاسی و حرکت انقلابی یک طیف وسیعی است و یک دایره محدود نمی‌باشد. بنابراین ما نمی‌توانیم بگوییم که انجمن نوع اول است یا نوع دوم. زیرا در انجمن هم از نوع اول و هم از نوع دوم کسانی هستند و شاید هم از هر دو نوع کسان زیادی وجود دارند و من وقتی که نگاه می‌کنم یک چنین حقیقتی را می‌بینم و از طرف دیگر که نگاه می‌کنم می‌بینم که سؤال از حال انجمن و اصرار بر رد یا قبول انجمن امروز از سوی گروه‌هایی در جامعه ما دارد اوج می‌گیرد. احساس می‌کنم که این یک حرکت طبیعی نیست و حرکتی است که امروز دارند به وجود می‌آورند... من معتقدم که تضادهای اصلی ما در جامعه اینها نیست. تضاد اصلی ما تضاد انقلاب یا ضدانقلاب‌های جهانی و آنگاه ضدانقلاب‌های داخلی است.(11)

مسئله حائز اهمیت امکان سوء استفاده از این بحث و نقد پرداختن به این موضوع است که در مقدمه توضیح داده شد.(رجوع شود به چند نکته مهم در مقدمه)

 

تعطیلی انجمن 

در هر حال حضرت امام خمینی (ره) در سخنرانی مورخ 21/4/1362 با اشاره غیر مستقیم انجمن را چنین مورد خطاب قرار می دهند :

"یک دسته دیگر هم تزشان اینست که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی می آید؟ حضرت صاحب می آید معصیت را بردارد ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دسته بندی ها را برای خاطر خدا ، اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید این دسته بندی ها را بردارید. در این موجی که الان این ملت را به پیش می برد در این موج خودتان را وارد کنید و بر خلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست."(12)

در پی این سخنان حضرت امام خمینی (ره)  انجمن در بیانیه ای در تاریخ 1/5/62  که سراسر نشان از اختلافات فکری و اعتقادی آنها با خط امام دارد اعلام تعطیلی نمود.

در نقد بیانیه انجمن سخن بسیار است اما از آنجا که هدف اصلی نوشته چیز دیگری است با طرح مختصر از آن عبور می نمائیم.

اول اینکه انجمن در همان بیانیه هم قبول نمیکند که مخاطب حضرت امام می باشد و تاکید می نماید که به هیچ وجه انجمن را مصداق این سخنان نمی دانیم.

ثانیا از تعطیلی انجمن اظهار تاسف کرده و ابراز امیدواری می نمایند که خدمات! سی ساله آنها مورد رضایت بقیه ا... (ارواحنا فداه) باشد گویی حضرت امام مانع از خدمت رسانی آنها شده است.

ثالثا انجمن را منحل نکرده بلکه اقدام به تعطیلی آن که امر موقتی است می نمایند. چرا که انحلال با اساسنامه آنها در تناقض می باشد که این خود نشانی از پایبندی آنها به اساسنامه و مبانی گذشته دارد.

 

انچمن به روایت خبرگزاری

به گزارش خبرنگار گروه "فضای مجازی " خبرگزاری فارس به نقل از رجا، "فلسفه نجس و ضاله است، از بین تمامی علما فقط آقای "و؛س؛خ " اعلم بودند بقیه اصلا سواد ندارند، خدا رحمت کند حضرت آیت‌الله حلبی را چقدر برای دین زحمت کشید، تمام شاگردان ایشان امام زمانی هستند، حکومت جامعه ما جوانان را ضد دین می‌کند، باید از سیاست دست برداشت، فلانی در دیدار با امام زمان گفته است...، ما نیز زمانی به رهبری اعتقاد داشتیم ولی به دلایلی... "

اینها گوشه‌ای از ادبیات جذب و شستشوی مغزی انجمن حجتیه است که با تشدید فعالیت‌های خود، قشر مذهبی و متدین جامعه را هدف گرفته‌است، البته این فعالیت‌ها نه به نام انجمن بلکه با نام هیئت‌ها و محافل مذهبی صورت می‌پذیرد.

* انجمن حجتیه چیست؟

انجمن خیریه مهدویه حجتیه درسال 1335 توسط شیخ محمود ذاکر زاده تولائی معروف به شیخ حلبی با هدف مبارزه با بهائیت از طریق اعتقادی تاسیس شد.

اگرچه انجمن در تبصره دوم خود آورده است که "انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هر نوع دخالتی را که در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت. " ولی عملا مخالفت آنها با اقدام سیاسی و خاموش کردن احساسات انقلابی یک مسلمان خواه یا ناخواه انجمن را به یکی از جریانات سیاسی تبدیل کرده است.

* افکار و عقاید انجمن حجتیه، قبل از انقلاب

بزرگ نمایى و جلوه‏دادن بهائیت به عنوان دشمن اصلى،‏ اصلی‌ترین ویژگی انجمن به حساب می‌آید، در این زمینه شیخ حلبى تأکید مى‏کرد: "امروز امام زمان‏علیه السلام از کسى جز این خدمت را نمى‏پذیرد و چیزى جز این انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تکلیف شرعى و دینى همه ما آن است که با بهائیت مبارزه کنیم. "

اما شاید نکته‌ای که کمتر به آن توجه شده باشد، تناقض عقیده و عملکرد این انجمن است. یعنی در حالی که نخست وزیر و بسیاری از اعضای هیئت دولت و نزدیکان دربار بهایی هستند، نمی‌توانید انتقادی را نسبت به دربار از سوی انجمن بیابید.

حتی اعضایی که به نحوی به رژیم سلطنت اعتراض می‌کردند، بر اساس تبصره دوم انجمن بلافاصله به نحوی طرد می‌شدند، چراکه به زعم آنان، اسلام تنها دین عبادت است و دخالت در سیاست، زیبنده پیشوایان دینى نیست.

* پس حمایت علمای بزرگ از انجمن از چه رویی است؟

مبارزه با بهائیت و سخن گفتن از امام زمان (عج) به ذاته امر مقدسی است لذا اکثر علما از شروع حرکت انجمن حمایت کردند، همچنین در این بین می‌توان حمایت‌هایی را از شهید مطهری نیز یافت.

اما این حمایت‌ها با شروع نهضت امام از 14 خرداد 42 سیر نزولی می‌یابد و با موضع‌گیری انجمن درباره هدر بودن خون شهدا به طور کامل قطع می‌شود.

یکی دیگر از اعتقادات این انجمن بر این اصل مبتنی شده که قیام‏هاى قبل از ظهور محکوم به شکست است. آنان با استفاده از برخى روایات، صاحب پرچم‏هاى قیام قبل از ظهور را گمراه مى‏دانستند و تشکیل حکومت و بسط عدل را در جهت انسداد باب مهدویت مى‏شمردند.

همچنین انجمن، جهاد در دوران غیبت را بی معنا می‌داند؛ شیخ حلبى در این باره مى‏گوید: "[شیعه مى‏گوید:] در عصر غیبت امام زمان‏ علیه السلام جهاد نیست، چرا؟ چون حاکم اسلامى که باید معصوم باشد، مصداق پیدا نکرده‌است. وظیفه داریم فقط دین خود را حفظ کنیم. تکالیف شرعى‏مان را انجام دهیم و به شبهات منکران جواب دهیم و دیگر هیچ. "

* فلسفه؛ نوعی بدعت در افکار انجمن حجتیه

یکی از شاخصه‌های اصلی شناسایی انجمنی‌ها مخالفت آنها با فلسفه است، آنان فلسفه را نوعى بدعت می‌دانند.

از دیدگاه برخى ازانجمنی‌ها، کسى که فلسفه مى‏خواند یا درس مى‏دهد، از عدالت ساقط است، بنابر این شما خود تعامل انجمن با ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا، ملاهادی سبزواری، ابونصر فارابی، غزالی، ابوالبرکات بغدادی، فخر رازی، خواجه نصیر الدین طوسی، صدرالدین دشتکی، شیخ بهایی، میرداماد، حضرت امام خمینی (ره)، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت الله حسن حسن زاده آملی، آیت الله جوادی آملی، آیت الله محمدتقی جعفری، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی و مقام معظم رهبری را بیابید.

* حلبی کیست؟

محمود ذاکر زاده تولائی در 17 شهریور 1279 متولد شد و در 26دی 1376 فوت کرد. این روحانی مشهدی در ایام جوانی خود مدافع ملی شدن صنعت نفت بوده و حتی از مشهد کاندیدای مجلس هفدهم نیز می‌شود اما با اقبال نکردن مردم به وی، از سیاست سرخورده می‌‌شود.

حلبی در مورد با مبارزه با رژیم طاغوت گفته است: "نمی‌شود با رژیم تا بن دندان مسلح مبارزه کرد. کسانی که به این راه کشیده می‌شوند، خونشان هدر است و کسانی که افراد را به این راه می‌کشانند، مسئول این خون‌ها هستند. کار صحیح فعالیت‌های فرهنگی و ایدئولوژیک است نه مبارزه علیه رژیم. "

* نگرش انجمن به سیاست و حکومت

انجمن طرفدار جدایی دین از سیاست در دوره غیبت است و به واقع انجمن یک تشکیلات سکولار به حساب می‌آید که دین را تنها در حریم شخصی، قابل توجه می‌داند.

اعتقاد به امکان نداشتن تشکیل حکومت اسلامی در دوره غیبت امام معصوم نیز جزو جدایی ناپذیر این تفکر به حساب می‌آید. از دیدگاه انجمن، نشانه‌های ظهور عبارت‌اند از شیوع گناه و فحشا در میان مردم که در اثر آن، خداوند آنها را به جور سلطان، قحطی زمان و ستم حکام عذاب می‌کند. بنابراین، آنان علایم آخر زمان را اینگونه تفسیر و از آن شاد هستند: "مردم از هم بیزار و همدیگر را مورد لعن قرار داده و به روی هم آب دهان می‌اندازند و شهادت به کفر یکدیگر می‌دهند. " آنان، گرانی، قحطی، زلزله‌های پیاپی، قتل و غارت، شیوع گناه و فساد و... را نوید دهنده ظهور می‌دانند.

* ساواک و انجمن

سند ساواک به تاریخ 1350.08.13:
اخیرا حاجی آقا حلبی رهبر انجمن‌های 140 گانه سراسر کشور به منظور توسعه و تعمیم انجمن مزبور در این استان به بندر عباس آمده و عده‌ای از اعضای انجمن‌های کرمان، سیرجان و رفسنجان برای دیدن ایشان به بندر عباس وارد شده‌اند. حاجی محمد زمانیان سرپرست انجمن کرمان ضمن بحث کلی به آقای حلبی گفتند در رفسنجان حدود 65 نفر دستگیر شده‌اند که عده‌ای از آنها وابسته به انجمن بوده‌اند. اصولا گفته شده در رفسنجان بیشتر از رویه آیت‌الله خمینی پیروی می‌شود و این دستگیری به‌دنبال آتش زدن سینما و اتومبیل رئیس پلیس صورت گرفته و رهبر انجمن رفسنجان به اطلاعات شهربانی فراخوانده شده و ایشان گفته‌اند آنها از مدت‌ها قبل با ما ایاب و ذهاب نداشتند و طبق تعهدی که داده‌اند، مسوول کارهای انجام شده خودشان هستند.

آقای حلبی از این روش به شدت ناراحت شده و افزوده: ما را ساواک می‌شناسد و هدف ما را می‌داند و به طور کلی ما باید از جنجال‌های سیاسی دور باشیم و از رویه‌ آیت‌الله خمینی و طرفداران کوتاه فکرش هم ابراز تاسف کرد.
نظریه شنبه: آقای حلبی با هر گونه وابستگی سیاسی و فعالیت سوء انجمن مخالف است.

به: ریاست شهربانی بجنورد
از: ساواک بجنورد
درباره: انجمن خیریه مهدویه
این ساواک با انتخاب قربانعلی محمدی مقدم برای انجمن خیریه مهدویه موافقت دارد. خواهشمند است دستور فرمایند چنانچه تغییراتی در اساسنامه آن حاصل گردد، این ساواک را آگاه سازند.
رئیس ساواک بجنورد، مهرآموز

در ملاقاتی که طی چند جلسه با شیخ محمود حلبی سرپرست انجمن مبارزه با بهائیت به عمل آمد، مشارالیه اظهار داشته که از هجده سال قبل تا کنون انجمن مزبور تشکیل شده و هر روز در اکثر شهرستان‌ها دارای تشکیلاتی گردیده و در تهران نیز در نقاط مختلف دارای جلسات و کنفرانس می باشد و تا کنون برای این جلسات صرفا ارشاد جوانان در مسائل دینی بوده و کوچک ترین مساله سیاسی در جلسات مطرح نشده است. حتی به علت این که به روحیه جنجالی روحانیان و وعاظ آشنایی دارد، اجازه ورود یک نفر از روحانیان را به جلسات و دخالت آنان را در این زمینه نداده است. مشارالیه اضافه نمود که انجمن تا کنون خدمات زیادی به دستگاه نموده حتی قبل از برگزاری جشن های 2500 ساله که بهائیان قصد کسب امتیاز جهت آشنایی خود را داشته اند، اقدامات موثری به عمل آورده که به طور حتم به شرف عرض رسیده است زیرا تیمسار ارتشبد اویسی فرمانده کل ژاندارمری وقت در جریان بوده اند و ادامه داد چنانچه دستگاه مصلحت نداند که این انجمن با کار خود ادامه دهد به فعالیتش خاتمه داده، ولی مراتب را به شرف عرض همایونی خواهد رسانید. ضمن این که مذاکرات لازم در مورد مراقبت از جلسات به منظور جلوگیری از نفوذ احتمالی افراد خرابکار و برانداز انجام شده اقدامات مراقبتی نیز به عمل آمده و به منابع مربوطه آموزش لازم در این زمینه داده شده است. بدیهی است هرگونه خبر واصله به موقع به عرض خواهد رسید.
رئیس ساواک تهران، پرنیان‌فر

بر اساس همین تفکر، انجمن با روند انقلاب مخالفت و در جریان مخالف رهبری انقلاب، حرکت می‌کرد. به‌طور مثال، در نیمه شعبان سال 1357 امام خمینی(س) فرمان دادند که "اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ما عزا شده است، بدون هیچ‌گونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران، در مراکز عمومی مثلاً مسجد بزرگ، اجتماعات عظیم برپا کند و گویندگان شجاع و محترم مصایب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند. " (صحیفه امام، ج 3، ص 427)

در حالی که رژیم ستمشاهی برای مقابله با فرمان امام خمینی(ره) کوشش‌های فراوانی برای برگزاری جشن‌های نیمه شعبان مبذول می‌داشت، انجمن حجتیه هم همراه با رژیم در مقابل فرمان امام ایستاد و در تهران و شهرستان‌ها، جشن‌های دلخواه خود را برگزار کرد و برای این که پاسخی برای عمل خود داشته باشند، هیأتی را به سرپرستی حسین تاجری از مسئولان انجمن، نزد شریعتمداری فرستاده و از وی کسب تکلیف کرده بودند. این در حالی بود که شریعتمداری خود مهره قابل اعتماد رژیم به شمار می‌رفت. وی درگفت‌وگوی خود با مقامات ساواک در شب 1357.7.1 که به شماره 7404/312 مورخ 57.7.2 در بولتن چهاربرگی ساواک موجود است، گفته بود:
"سلام مرا به پیشگاه اعلیحضرت برسانید و به عرض برسانید که اعلیحضرت اطمینان داشته باشند. همان مشکلاتی که امروز ایشان دارند، ما هم داریم... یکی از پایگاه‌های مخالف با رژیم سلطنتی ایران، نجف است که من صد در صد با این پایگاه مخالفم. من برای حفظ مملکت، دیانت و سلطنت فکر می‌کنم... من معتقد به آزادی همه زندانیان نیستم، آنهایی را که اطمینان دارید بعد از آزادی تحریکات نمی‌کنند، آزاد کنید ولی بقیه را نگه دارید، مخصوصاً کسانی را که اهانت به مقام سلطنت می‌کنند. " (حمید روحانی، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، به نقل از: اخگری، همان، ص 56)

* دیدگاه امام خمینی در مورد انجمن

امام خمینی در مورد انجمن حجتیه به ناطق نوری و پرورش وزیران وقت کشور و آموزش و پرورش می‌فرمایند: "به آنها پست کلیدی ندهید. خطرناکند. وقتی آمدند بین شما تفرقه ایجاد می کنند، تشتت ایجاد می کنند. برادران را به جان هم می اندازند. آنها کار دیگری دارند. دنبال مسئله دیگری هستند. اینها با شاه همکاری می کردند. برایشان مسئله دین مطرح نبوده است. "

رهبر کبیر انقلاب در سخنرانی خود در 21 تیر 62 با یادآوری تفکرات انجمن اظهار داشتند: "یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چه می آید؟ حضرت صاحب می آید معصیت را بردارد. ما معصیت کنیم که او بیاید؟ "

اما شاخص‌ترین موضع امام در مقابل انحراف برخی از روحانیون منتسب و یا نزدیک به انجمن حجتیه در "منشور روحانیت " منعکس شده است: "دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه‌ی دربار می ساییدند، یک مرتبه متدین شده و بر روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند، تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابی شده اند. ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند. " منشور روحانیت 67.12.3

امام خمینی با هوشیاری در یافته بود که تعطیلی انجمن فقط به خاطر حفظ ظاهر و نداشتن قدرت رویارویی با رهبری انقلاب بود. امام در یک جلسه خصوصی با یادآوری این که انجمن فعالیت خود را تعطیل کرده نه منحل، آن را بی فایده خوانده بود.

* امروز انجمن چه می‌گوید

اعتقاد نداشتن به ولایت فقیه، دشمنی شدید با اهل سنت، ادعاهای دروغین درباره تشرف و رویت امام زمان(عج)، تشکیل کلاس‌های مرید پروری با عنوان نردبام عرفان و اخباری‌گری از اعتقادات روز انجمن به حساب می‌آید.

انجمن در مناسبت هایی همچو شهادت حضرت محسن، عیدالزهرا(س)، هفته وحدت، شهادت حضرت زهرا(س)، میلاد امام زمان(عج) و عید غدیر فعالیت‌های خود را در پوشش مراسم مذهبی تشدید می‌کند.

اکثر وبلاگ‌ها و رسانه‌های وابسته به انجمن با فحاشی خارج از عرف به اهل تسنن، موجب ایجاد تفرقه شده و جالب تر آنکه یکی از محورهای حمله به مقام معظم رهبری موضع گیری های ایشان در راستای وحدت امت اسلامی است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جوانان استان سیستان و بلوچستان در سال 81 فرمودند: "بدانید آن کسانی که شیعه را علیه سنی، سنی را علیه شیعه تحریک می کنند، نه شیعه را دوست دارند و نه سنی را، با اصل اسلام دشمن‌اند. رحما بینهم، یعنی برادران مسلمان بین خود رحیم و مهربان باشند. دشمن از هر دو طرف تلاش می‌کند.

از یک طرف غالی گری و ناصبی گری را ترویج می کند و شیعه را در چشم سنی دشمن حقیقی معرفی می کند -بعضی از متحجرین دینی هم متاسفانه باور می کنند- از سوی دیگر شیعه را به اهانت به مقدسات و ارزشهای سنی وادار می کند. توطئه دشمن آن است که این دو مکتب را در مقابل هم قرار دهد. "

* خطیب مشهوری که انجمن را تبلیغ می‌کند

امام زمان(عج) در آخرین توقیع شریف خود به جناب علی ابن محمد سمری آخرین نایب خاص‌شان می‌فرمایند: "یا علی بن محمد السمری أعظم الله أجر إخوانک فیک فإنّک میت ما بینک و بین ستة أیام فاجمع أمرک و لاتوص إلی أحد یقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبة الثانیة [التامة] فلا ظهور إلّا بعد إذن الله عزّ و جلّ و ذلک بعد طول الأمد و قسوة القوب و امتلاء الأرض جوراً و سیأتی شیعتی من یدّعی المشاهدة، ألا فمن ادّعی المشاهدة قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کاذب مفتر "

"ای علی بن محمد سمری، خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز دیگر می‌میری، پس کارت را سامان ده و به کسی به عنوان جانشین پس از خود، وصیت مکن که دیگر غیبت تامه واقع شده است. دیگر ظهوری نیست مگر به اذن خداوند و آن پس از مدتی دراز و بعداز آن که دل‌ها سخت شد و زمین از ستم پرشد، به وقوع خواهد پیوست. به زودی از شیعیانم، کسانی خواهند آمد که ادعای دیدار (مشاهده) مرا می‌کنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحة آسمانی ادعای دیدار مرا کرد، دروغگو و مفتری است. "

در عین حال، یکی از سخنرانان مذهبی که اکنون سخنرانی‌هایش در اکثر دکه های مذهبی پخش و بر روی گوشی‌های تلفن‌های همراه بلوتوث می‌شود، ادعا می‌کند: " امام زمان ماه رمضان پارسال، یکی از علما در جمکران خدمت امام زمان رسید، من با یک واسطه می‌گویم اجازه ندارم بگویم کی، با یک واسطه می گویم چون یک تیکه از پیغامش مربوط به من بود، خودشان، من شمال می رفتم منبر، آن عالم بزرگوار پرسیده بود آمد مازندران، یک افطار پیش ما بود، گفت، بنده را داغون کرد له کرد قلبمو چلوند رفت، بیچاره شدم، یک سال و نیمه دو ساله ماه رمضان پارسال به من گفت که امام زمان 13 ماه رمضان تو جمکران خدمت آقا رسیده، دیدم چشایه مهدی فاطمه کوچولو شده زیر چشماش کبود شده... "

فرد مورد نظر که با وجود پخش نشدن سخنرانی‌هایش در صدا و سیما به شهرت رسیده است، در جایی دیگر با یادآوری خدمات شیخ حلبی، او را امام زمانی دانسته و می گوید "کاری با انگ های سیاسی ندارم، تمامی شاگردان حلبی منبرشون دربست برای امام زمانه... " وی در این رابطه اشاره نکرده است که سخنان صریح امام هم آیا انگ سیاسی است یا نه (گروه تاریخ رجا نیوز در صورت اعتراض نامبرده، اسناد و فایل صوتی وی را منتشر خواهد کرد)

به هر حال انجمن در جلسات خود وظیفه شیعه آل محمد(ص) را اینگونه بر می شمارد:
- انتظار: وضع انتظار و ندیدن امام معصوم از بزرگترین مصیبت‌هاست
- غمگین بودن به‌واسطه مفارقت آن حضرت
- دعا برای تعجیل فرج آن حضرت
- گریستن از دوری آن حضرت
- تسلیم و انقیاد داشته باشد که برای امر امام (ارواحنا فداه) عجله نکند
- صدقه به قصد سلامت آن حضرت

* انجمن و فتنه 88

یکی از تهمت هایی که مرتب به دولت‌های نهم و دهم زده می‌شد، ارتباط با انجمن حجتیه است. در عین حال،‌ عبدالکریم سروش در گفت‌وگویی تفصیلی با یکی از سایت های فارسی زبان خارج کشور، ضمن تبیین ساختار طیفی جنبش سبز به صورت ویژه ای بر حضور اعضای انجمن حجتیه در این جنبش تاکید کرد و گفت: "واقعیت این است که در درون جنبش سبز هم دینداران و هم غیردینداران، هم چپ‌ها و سکولارهای فلسفی و حتی افرادی از انجمن حجتیه وجود دارند و این را نه می‌توان انکار کرد و نه می‌توان مخفی نگاه داشت. "

* صید مذهبی ها با نام دین

این جریان که هدف خود را بر روی جوانان مذهبی متمرکز کرده، قطعا از دیگر جریان‌های سیاسی خطرناک‌تر است، چراکه دیگر جریان‌ها سعی در جذب معاندین یا حداکثر افراد خنثی را دارند اما انجمن افرادی را بر ضد ولایت بر می انگیزاند که خود زمانی حامی آن به حساب می‌آمدند.
مبلغان انجمن با نفوذ در هیئت‌های مذهبی ابتدا با تقویت روابط عاطفی خود با طعمه سعی در مجاب کردن او در دین‌داری خود می‌کنند. طعمه مذهبی بعد از مدتی حسرت دین داری و اخلاص مبلغ را می کشد تا برای ضربه نهایی آماده شود.

در مرحله بعد پیشنهاد جالبی به طعمه می‌شود: "قرار بوده یه تعداد از دوستان بریم مشهد مقدس یکی نتوانست بیاد لذا امام رضا تو را طلبیده است نکند دعوت آقا را رد کنی نصف هزینه را هم بانی می‌دهد ".
اما در طول این سفر هدفمند مراحل زیر به اجرا در می‌آید:
1- نمایش دین داری، صداقت و توجه ویژه اعضا کاروان به امام زمان و اثبات آن به طعمه
2- نقد هایی از جامعه سیاسی نظیر طرح ذبح شرعی طیور و ربا در بانک ها
3- تشریح شرایط ظهور و تطابق آن با وضع کنونی و ذکر احادیث با تفسیر همسو
4- لعن به خلفا و تشریح جنایات آنها و سوال پرسیدن در رابطه با اینکه چرا رهبری لعن آنها را در کشور امام زمان ممنوع کرده و...
5- حمله به رهبری و شخص مقام معظم رهبری و طرح شبهات عجیب: "تو که به صداقت من شک نداری؟ فلان فامیل ما نزدیک به آقای خامنه‌ای است خودش دیده که... البته من نیز زمانی برای ایشان یقه چاک می دادم اما الان... "
6- حرام دانستن پول دولت یا شهرداری با طرح سفسطه مربوطه
7- دعوت از طعمه گرفتار در تور برای شرکت در جلسات خصوصی

* غفلت مسئولین

به واقع تا به امروز چند فیلم، سریال یا حتی سخنرانی ساده در راستای افشای فعالیت های انجمن منتشر شده، نیروی مقاومت بسیج و امور مساجد تا به امروز چه اقداماتی را در زمینه توجیه نیروهای مذهبی و واکسیناسیون فرهنگی آنها کرده‌اند. در نهایت، چرا سازمان های امنیتی در برابر توزیع گسترده سخنرانی های مبلغین انجمن و تبدیل شدن آنها به الگو بی واکنش بوده اند؟

       http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8910131038