به گزارش پارسینه، در کتاب" سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی"، جلد اول صفحات ۳۴۴ تا ۳۴۷ از انتشارات " موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی " درباره تحولات سالهای 1359-1361 و حملات متقابل انجمن حجتیه و حزب توده(به عنوان دو نیروی سیاسی آن روزها)چنین آمده است :
از نیمه دوم سال ۱۳۶۰ ، مسئله «انجمن حجتیه» به یکی از محورهای اصلی تبلیغات حزب توده بدل شد ....در عین حال ، حزب توده در راستای استراتژی براندازی خود می کوشید تا در حاکمیت خط امام افتراق و بحران ایجاد نماید و بابزرگ نمائی مسئله «حجتیه » حربه تبلیغاتی مناسبی برای ایجاد اختلاف و بحران سازی در حاکمیت اسلامی به وجود آورد.
حزب توده چنین تبلیغ می کرد که « انجمن حجتیه » یک سازمان متشکل است که توسط سرویس های جاسوسی غرب ایجاد شده و چون از سال های پیش از انقلاب متشکل ترین سازمان مذهبی بوده و کادر مجرب و آموزش دیده و سازمان یافته کافی در اختیار داشته با برنامه ریزی «انتلیجنس سرویس » و «سیا » توانسته شبکه نفوذ خود را در تمام نهاد ها و ارگان های انقلابی و دولتی بگستراند و اهرم های حساس و کلیدی حکومت را بدست گیرد .
«حجتیه» چون از یک ظاهر افراطی مذهبی برخوردار است ، بخوبی می تواند از «سلاح بهره گیری از احساسات مذهبی مردم » استفاده کند و سیاست ها و اهداف خود را پیش ببرد . «انجمن حجتیه » در شرایط کنونی به عمده ترین پایگاه نیروهای راست و مدافع سرمایداری در درون حاکمیت بدل شده ، که در مسائل اقتصادی مخالف اصلاحات بنیادین بنفع توده های محروم است . و در مسائل سیاسی می کوشد تا ضد انقلاب راست را از زیر ضربه خارج کند و با طرح «خطر کمونیسم » دشمن اصلی را حزب توده و نیروهای اصیل انقلابی ( !) وانمود سازد .
حزب توده هر گونه حرکتی را که علیه اهداف و مطامع خود می دید به انجمن حجتیه نسبت می داد ، هر شخصیتی را که علیه حزب و شوروی سخن می راند ، «حجتیه ای» می خواند و چنانچه در سطوح عالی روحانیت و حاکمیت در مسائل اجتماعی - اقتصادی تفاوت برداشت پیش می آمد ، مخالف نظرات خود را متأثر از «حجتیه» می نامید :
«به وسیله انجمن حجتیه و سایر نیروهای ماسک دار ضد انقلابی ، که زیر پوشش «اسلام قشری » فعالیت می کنند ، در سراسر کشور جو شدید کمونیسم ستیزی و شوروی ستیزی و دشمنی آشکار با احزاب و سازمان های دگر اندیش انقلابی ، بویژه حزب توده ایران ، دامن زده می شود .... (نور الدین کیانوری ، اتحاد نیروهای انقلابی ضامن پیروزی نهائی ، انتشارات حزب توده ، بهمن ۱۳۶۱ ، ص ۲۴) »
.....جالب توجه است بدانیم ، حزب توده که خود را متخصص «انجمن شناسی » و «دشمن سر سخت انجمن حجتیه » وانمود می کرد ، بسیاری از کادرها و اعضا آن ، و حتی برخی از اعضای کمیته مرکزی تا سال های ۱۳۵۹ - ۱۳۶۰ نامی از «انجمن» نشنیده و بعضا حتی تا این اواخر نمی دانستند که «حجتیه » چیست ، چه سوابقی دارد ، چه مشیی دارد ، و چه شخصیت هایی وابسته بدانند ؟
موضعگیری توده ای ها صرفا تکرار طوطی وار تحلیل های رهبری حزب بود ، که گاه شکل مضحکی می یافت : مثلا ، در یک مدرسه ، یا نهاد اجتماعی دیگر ، اگر تبلیغات علیه حزب توده شدید می شد ، یا فلان سخنران درباره مسئله افغانستان و ابرقدرت شوروی سخن می گفت ، اعضا و سازمان حزبی مربوطه در گزارش خود تحلیل می کردند : «دراین نهاد خط حجتیه غالب شده ! » .
هر فردی که علیه حزب توده و شوروی سخنی می راند به عنوان «حجتیه ای » به حزب گزارش می شد . و رهبری حزب متقابلا ، از این گزارش ها تغذیه می کرد ، در این کنش و واکنش متقابل ، «شبح حجتیه » برای رهبری و بدنه حزب روزبه روز بزرگتر می شد ، تا بدانجا که امر به خود آنها نیز مشتبه شده بود و فراموش کرده بودند که «انجمن » واقعا چنین نیرو و وزنی در جامعه ندارد و عامدا و عالما توسط خود آنان برجسته و بزرگ شده است !
حتی شخصیت هایی که هیچ تجانس و ربطی به «انجمن حجتیه » نداشتند به اعتبار سخنانشان علیه حزب توده در سطوح درجه دو و سه حزب بعنوان <حجتیه ای » شناخته می شدند ! و یا برخی مسئولین وقت ، که هیچگاه ارتباطی با «حجتیه » نداشته اند ، را به صرف مواضع خاص در زمینه قانون کار و یا مسئله ارضی، در میان توده ای ها به «حجتیه ای» شهرت یافته بودند.
مسئله «حجتیه » دستاویز تبلیغاتی درجه اولی برای حزب توده بود ، تا در پناه آن مهم ترین نقطه ضعف های خود را لاپوشانی کند . به مصداق ضرب المثل معروف «دروغ هرچه بزرگتر ، باور کردن آن آسانتر» ، حزب توده می کوشید تا اساسی ترین معضلات و بن بست های خود رابا بزرگنمائی مسئله «حجتیه » و بعنوان «اتهامات حجتیه ای ها » دفع کند..."
گفتنی است حزب توده در سال 1361 به دلیل ارتباط با اتحاد جماهیر شوروی غیرقانونی و منحله اعلام شد و سران آن بازداشت و زندانی شدند، انجمن حجتیه در سال 1364 با سخنرانی عتاب آلود امام خمینی(ره) خطاب به این انجمن، فعالیت های خود را تعطیل اعلام کرد، شیخ محمود حلبی بینانگذار انجمن حجتیه در صدسالگی در سال 1376 درگذشت و در ابن بابویه تهران به خاک سپرده شد
انجمن حجتیه؛ حزب مرموز
نویسنده : شاهرخ
دوشنبه 18 مرداد ماه سال 1389 ساعت 11:46 PM
دوست عزیز ! باتفاصیلی که درپست قبلی گفتید شاید مهدی خزعلی پسرابوالقاسم خزعلی حاسوس طبقه ی ۳ باشد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! کسی که علنابه حجتیه بدمیگوید . پژوهشگروتاریخ نویس محقق ؛ عبدالله شهبازی ؛ میگوید :؛ من به مهدی خزعلی ؛ بسیارمشکوکم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با سپاس از شما، ما بیطرفانه به مساله نگاه میکنیم. ایشان هم میتواند پسر نوح باشد هم حر بن یزید ریاحی. معمولا در هر جسد پوسیده ای میتوان دندان سفیدی یافت
نویسنده : سیدهمام
پنجشنبه 14 مرداد ماه سال 1389 ساعت 9:06 PM
اولاگندمگون یعنی شبیه گندم . یعنی کسی که زردرنگ نیست ( به اصطلاح " زال " نیست ) _ ثانیادرروایات درموردشعیب بن صالح داردکه قدبلندورشیداست / سفیدی زیرگلویش مثل آفتاب می درخشد و.... آیا این عناوین برمهره ی تاریخ مصرف داری چون محمودسبورجیان گرمساری بارمیشود؟؟؟ سبورجیان - قدبلنداست ؟؟ اصلاقددارداین آدم ؟؟ سبورجیان اگردرآفتاب مردادتابستانی هم بایستد سفیدی اصلاداردکه بدرخشد ؟؟ شمابه جلدسیزده بحارالانوارمرحوم مجلسی ره نگاه کنیدببینید آن بزرگوارعلامات ظهورراآورده است . نگاه کنیداینهاچطورازاین کتاب قیچی کرده وزده اندویااوهام وخیالات خودرابراین مطالب اضافه کرده اندوبعددرکتابها ومقالات مختلف بنام نویسنده فلان ونویسنده چنان آن کتاب رابازتولیدکرده اند!!! این نادان های بیسواد ابله تلاش عجیبی دارند که خامنه ای راسیدخراسانی جابزنند!!!! درحالیکه طبق روایات صریح نام سیدخراسانی " محمد " است . به خیالبافیهای مزدوران این " گروهی که برای مقابله باانحراف درست شدولی چندقدم بعدخودبه انحراف دچارشد " نگاه کنید : " miyanali.com/miyanehpix/5 " اینان تلاش دارند که خامنه ای رایابجای سیدخراسانی جابزنند چون خودش شعرگفته " هرچندامین بسته ی دنیا نی ام اما ***** دلبسته ی یاران خراسانی خویشم " . حال آنکه این " وهم وخیال " بدلیل " روایت صریح مذکورکه نام سیدخراسانی را محمد می گوید " رد شد . یکی دیگرازعلامات نزدیکی ظهور سیدحسنی است . جناب مجلسی در همان کتاب مذکور روایاتی آورده است که درآنهانیزبه صراحت نام سیدحسنی رانیز " محمد " می آورد . یکی ازقواعدعلمی اصول فقه شیعه اینست که " اجتهاددرمقابل نص باطل است " . یعنی وقتی " نص صریح ازقرآن یاروایات " به صراحت مساله ای رابیان کرددیگرجای هیچ " ان قلت " وشایدچنین باشدشایدمنظورچنان باشد و... وجودندارد . بی عق های بیسواد متحجری که دراینگونه سایت هاووبلاگ ها عمرخودووقت دیگران راتلف می کنند تابه روایت نام آنهامی رسند میگویند " شاید منظورتقیه ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! بوده - این روایات مستندنیست !!!! آنجاکه میگوید " یک سیدحسنی می آید _ یک سید خراسانی می آید " این روایات " معتبر " است . " مستند " است . " صاحب سند " است . ولی وقتی همین روایات درجملات بعد بیان می دارد که نام سیدخراسانی " محمد " است . نام سیدحسنی " محمد " است / دیگراین روایات ستندنداردومعتبرنیست ومستندنمی باشد . خیر! هرگونه تحرک - توجیه وان ومن کردن دربرابرصریح این روایات " اجتهاددرمقابل نص است " . وباطل . آدم تعجب می کند کهواقعاخامنه ای قبل ازشعرگفتنش این روایت راندیده است ؟ چطورمی خواهند برحجت الاسلام های بیسوادعنوان مجتهد وآیت الله وحتی رساله های رنگارنگ برآنهاببندند حال آنکه آنهادرموضوعات عادی علمی هم سوابق علمی وتحقیقی ندارند . اینهاکه تمام امکانات دردست شان است به اسم خامنه ای یک محمداضافه می کردندتابعدازاینکه سیدعلی خامنه ای به " سیدمحمدعلی خامنه ای " تغییرشد بعداورا بجای سیدخراسانی قالب کنند . ولی این نوشیدنی جعلی به کام اهل مطالع وتحقیق نخواهدرفت وتنادرکام نادان واحمق پاچه خواران و " آخور " بینانی خواهدرفت که این دوروزه ی دنیاراهمه چیزمی دانند .
با سپاس. دیدگاه شما دوست عزیز را بی کم و کاست برای آگاهی خوانندگان سایت قرار دادیم. پیروز باشید
|
دیدگاه خوانندگان ما
http://hojjatieh.blogsky.com/Comments.bs?PostID=7
نویسنده : بلوچ
دوشنبه 11 مرداد ماه سال 1389 ساعت 2:26 PM
آلان همین حجتیه مهدویه د زاهدان دارن فعالیت می کنند و طرحی دارند برای از بین بردن علما و ریش سفیدان منطقه دارد همچنین این موسسه به شذت تلاش می کند بین شیعه و سنی تفرقه بیاندازد و جنگ هایی رو به وجود آورد
با سپاس از شما دوست گرامی و خبر رسانی در اینباره. خوشحال میشویم اگر اسناد و خبرهای دقیقتری در این مورد دارید در اختیار خوانندگان سایت بگذارید.
نویسنده : محسن و دوستان
دوشنبه 11 مرداد ماه سال 1389 ساعت 2:43 PM
با تقدیم سلام و احترام. سئوالی که برای بنده پیش آمده این است که اگر انجمن حجتیه طرفدار احمدی نژاد است پس چرا در تبیلغات انتخابات دهم ریاست جمهوری از او بدگویی کرده و از مهندس موسوی حمایت میکرده است.
با سپاس فراوان از شما دوستان گرامی. در انتخابات توده ای ها و بعضی سلطنت طلب ها از موسوی دفاع کردند ولی هیچکدام از اینها مورد تایید سایت ما نیستند. ما تنها به روشنگری درباره حجتیه میپردازیم و اگر اسناد و مدارک حمایت آنها از موسوی را ارایه نمایید با کمال میل در سایت برای خوانندگان میگذاریم تا بخشی از روشنگری مورد نظر ما به کمک شما دوستان گرامی انجام شود.
هیچکس نمی گوید "حجتیه" در سالهای بعد از انقلاب و بویژه سالهای پس از آیت الله خمینی چه ساختاری داشته و یا پیدا کرده است. این انجمن زیر فشار آیت الله خمینی خود را منحل اعلام کرد و برخی وزرای کابینه های اول انقلاب که مستقیما وابسته به این انجمن بودند، - مانند علی اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش- از کنار گذاشته شدند. اما این انجمن نه تنها منحل نشد و کادرهای قدیمی اش – مانند علی اکبر پرورش، سید حسین سجادی و سید حسن افتخار زاده سبزواری- نه تنها کناره گیری سیاسی نکردند، بلکه ساختار جدید انجمن حجتیه را مانند یک "لژ" سازمان دادند. سازمان های موازی با اسامی مختلف درست کردند. از جمله "بنیاد غدیر" و یا "موسسه افکار آیت الله خمینی" که در واقع موسسه افکار حجتیه است اما این نام را برای آن انتخاب کردند تا حساسیت ایجاد نکند. اولی را آیت الله خزعلی بنیانگذاری کرد و دومی را آیت الله مصباح. فراموش نکنیم که آیت الله احمد جنتی نیز از کادرهای قدیمی همین انجمن است که شورای نگهبان را به یکی از سازمان های وابسته به لژ مخفی حجتیه تبدیل کرد. این انجمن در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی به گفته آیت الله خزعلی در دیدار با آیت الله خمینی 30 هزار عضو و کادر داشت. می توان حدس زد که طی 32 سال این شمار اعضا و کادر تا چه شماری رشد کرده است. حداقل، شورای نگهبان و شخص جنتی 300 هزار کادر و عضو بعنوان شبکه نظارت انتخاباتی درست کرده که شاخه ای از تشکیلات مخفی حجتیه است. آنها در سپاه و بسیج نفوذ عمیق کردند و امروز منتظر فرصت برای یک قتل عام سیاسی و حاکمیت بلامنازع اند.
شیخ محمود حلبی(محمود ذاکر زاده تولائی) بنیانگذار انجمن حجتیه که خطیبی توانا بود و بیش از یک دهه در جمهوری اسلامی همچنان پیشنماز یکی از مساجد جنوب شهر تهران بود و اعتبار خود را نزد مریدانش مانند "قطب" حفظ کرد، در اواخر دهه 1376 و در سن 80 سالگی در گذشته و در ابن بابویه تهران به خاک سپرده شد. او تا کودتای 28 مرداد در مشهد بالای منبر می رفت و پس از آن ناپدید شد تا آن که درتهران سروکله اش پیدا شد و انجمن حجتیه را با موافقت دربار شاهنشاهی پایه گذاری کرد. انحراف از مبارزه با دربار شاهنشاهی و تمرکز روی قشریت مذهبی و تائید ادامه رژیم شاه با این توجیه که این رژیم و فساد آن جاده را برای ظهور امام زمان هموار می کند، هدف این انجمن بود.(در سالهای اخیر بسیاری از سخنرانی های او را جمع آوری کرده و در یک سایت اینترنتی قرار داده اند. شما دراین سخنرانی ها، به آسانی احمدی نژاد و مصباح یزدی را می یابید. سایت مذکور را از اینجا ببینید!)
او بنیانگذار آن "تفکر امام زمانی" است که احمدی نژاد، رحیم مشائی، مصباح یزدی، احمد جنتی، خزعلی و ... بر جمهوری اسلامی حاکم کرده اند. مشهد را میتوان زادگاه حجتیه دانست زیرا شیخ محمد حلبی در آنجا منبر می رفت و در همانجا انجمن حجتیه را پایه ریزی کرد. بعدها آقای خامنه ای نیز که در مشهد ساکن شده بود به حجتیه وصل شد و بعنوان یکی از روحانیون روشنفکر متمایل به افکار حجتیه، کتاب "سید قطب" که نویسنده اش پایه گذار اخوان المسلمین است را از عربی به فارسی ترجمه و منتشر کرد. پس از انقلاب تا چند ماه این کتاب در کتابفروشی های تهران یافت می شد، اما پس از آن ناگهان ناپدید شد. در این کتاب بنیانگذار اخوان المسلمین "امین الحسینی" که در جنگ دوم متحد هیتلر نیز شد، همان افکاری را تئوریزه کرده که بعدها انجمن حجتیه از آن تقلید کرد. آن کتاب برای اهل تسنن نوشته شده بود و حجتیه شاخه تشیع اخوان المسلمین با نام "حجیته" درایران شد.
روزی که آیت الله خمینی به شورای نگهبان و با اشاره به افکار آیت الله خزعلی و آیت الله جنتی که عضو این شورا بودند نوشت :" اگر آنها – حجتیه- مسلط شوند، جمهوری اسلامی را به باد خواهند داد"، این هشدار جدی گرفته نشد و خود او نیز چنان پیر و ناتوان شده بود که حتی در دو سال آخر حیات، بیت و دفترش نیز آلوده به نفوذی های حجتیه شده بود. همان ها توانستند احمد خمینی را به آلت دست خود تبدیل کنند و بعد هم در قتل های زنجیره ای کلک خود او را هم بکنند.
امروز تقریبا آنهائی که آیت الله خمینی نسبت به تسلط آنها بر جمهوری اسلامی هشدار داده بود، بر جمهوری اسلامی مسلط شده اند. درعالی ترین سطوح سپاه و بسیج و شورای نگهبان و شورای ائمه جمعه و ... آقای خامنه ای نیز بلند گو و مجری آنهاست. چند گام دیگر به جلو، به نتیجه نهائی هشدار آیت الله خمینی خواهیم رسید. یعنی برباد رفتن نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه ایران و و انقلاب 57 آن!
گروه فرقان که درهمان ابتدای جمهوری اسلامی آیت الله مطهری- جانشین بی تردید آیت الله خمینی- را ترور کرد، از شکم انجمن حجتیه بیرون آمده بود و رهبر روحانی آن "میلانی"، برای به گور بردن اطلاعاتش، در زندان جمهوری اسلامی همان سرنوشتی را پیدا کرد که سعید امامی پیدا کرد. در انفجار حزب جمهوری اسلامی، دومین جانشین احتمالی آیت الله خمینی – آیت الله بهشتی- کشته شد و درگام بعدی آیت الله منتظری حذف شد.
در تمام ترورهای مافیائی، قتل های زنجیره ای و حتی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 تا کودتای 22 خرداد، و خلاصه در تمام حوادث 31 سال اخیر، ردپای سازمان های مخفی این انجمن و یا گرایش های نزدیک به آن را باید پی گرفت. حتی در انفجارها و ترورهائی که بدست مجاهدین خلق اما با نفوذ و هدایت همین انجمن صورت گرفت و میدان را برای روحانیون و کادرهای غیر روحانی وابسته به این انجمن خالی کرد.
دراین 30 سال آنها کادر به خارج اعزام کردند تا تحصیلات عالیه کرده و برای اشغال پست های وزارت و وکلالت به ایران باز گردند. امثال محمدعلی رامین، که مبتکر هولوکاست شد و اکنون در وزارت ارشاد اسلامی تیغ به گلوی مطبوعات بی جان جمهوری اسلامی می کشد و یا کامران دانشجو وزیر علوم و دهها و صدها کادر علنی شده و مخفی از جمله همین دوره دیده ها و تحصیل کرده های حجتیه در سالهای تربیت کادر برای قبضه جمهوری اسلامی اند. انجمن از جنگ و جبهه فاصله گرفت و در داخل و خارج کادر سازی کرد و پس از جنگ مدعی جنگ شد و عمیقا در سپاه نفوذ کرد و دفاتر نمایندگی رهبر و ستادهای ایدئولوژیک و کادر مدرسین و استادان دانشگاه امام حسین سپاه را قبضه کرد. دکتر "عباسی" معروف از جمله تربیت شدگان همین کادر مدرسین و استادان دانشگاه سپاه است که حالا خود نیز در آنجا تدریس می کند.
این که محافل یهودی تباران درون حاکمیت جمهوری اسلامی چه پیوند و ارتباطی با سازمان های مخفی انجمن حجتیه دارند، نکاتی است که تاریخ و یا حوادث تکاندهنده و زیر و رو کننده در ایران و در جمهوری اسلامی روشن خواهد کرد. همچنان که پیوندهای اخوان المسلمین با نهادهای پنهان جهانی سرانجام فاش خواهد شد و یا نقشی که حماس در متلاشی کردن سازمان آزادیبخش فلسطین توانست بازی کند و هنوز نقش های دیگری را برعهده دارد که آینده نشان خواهد داد.
مناسبات درونی حجتیه، مناسبات حزبی و کارگزارانی و جبهه مشارکتی و از این حرف های مدرن و حزبی نیست. وقتی قاضی و بازجو شدی و در پست های کلیدی نظامی و قضائی و اقتصادی و شورای نگهبان قرار گرفتی باید تابع تصمیم "لژ" باشی. انسجام درونی آن را با همین انسجام خدشه ناپذیر اگر حفظ نکرده بودند، امروز رهبری و دولت و قوه قضائیه و نیروی نظامی و حاکمیت جمهوری اسلامی را به چنگ نیآورده بودند.
در هفته های اول پیروزی انقلاب، آیت الله خزعلی به نیابت از شیخ محمود حلبی – رهبر و بنیانگذار حجتیه- که آیت الله خمینی حاضر نبود سایه اش را هم ببیند، چه رسد به خودش، رفت نزد آقای خمینی و پیام حلبی را به ایشان داد. آن پیام این بود که حجتیه 30 هزار کادر دارد که می تواند آن را در خدمت جمهوری اسلامی قرار دهد. آقای خمینی فورا این پیشنهاد را رد کرد و گفت که انقلاب احتیاجی به این کادرها ندارد. مدتی بعد هم که اختلاف بر سر احکام اولیه و حکم حکومتی بالا گرفته بود و شورای نگهبان چوب لای چرخ مجلس خط امامی و دولت میرحسین موسوی گذاشت و آقای خامنه ای بعنوان رئیس جمهور جلودار ماجرا شد، آقای خمینی نامه ای کوتاه برای این شورا که در آن احمد جنتی و آیت الله خزعلی حضور داشتند نوشت و این جمله تاریخی را در آن گنجاند: "مواظب باشید، اینها- حجتیه- اگر مسلط شوند همه چیز را برباد خواهند داد".
آن مناسبات درونی و مافیائی "حجتیه"، بی سر و صدا به کار خود ادامه داد و نفوذ خزنده را سازمان داد. روحانی برای آینده تربیت کرد، این روحانیون را دراختیار علی خامنه ای گذاشت تا در سپاه و بسیج و نمایندگی های رهبری در ارگان های مختلف و نماز جمعه ها به خدمت بگیرد. پسران خامنه ای را زیر پر و بال گرفت و عمامه بر سرشان گذاشت و آنها را تابع خود کرد با آینده. حجتیه در تمام ارگان ها، شروع به جلب و جذب و تربیت کرد. فرماندهان سپاه را زیر پر و بال خود گرفت و آنهائی را که به راه نمی آمدند تصفیه کرد. همین کار را با نیروی انتظامی و بسیج کرد. همین است که حالا وقتی فرماندهان هر سه نیرو دهان باز می کنند، گوئی یک نوار ضبط صوت را باز کرده اند. از دهان همه آنها یک صدا بیرون می آید. همه مثل هم فکر می کنند و مثل هم سخن می گویند! قطب نما، همان "لژ" پنهانی است که چند تنی از آنها شناخته شده اند و بقیه مخفی. امثال مصباح یزدی به روز و رو به آینده اند و امثال آیت الله خزعلی به دیروز است و رو به پایان،